بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان مراحل هفتگانه تفکر در وجود انسان اول – نفس تفکر: نگرش به موجودات عالم و توجه به عالم وجود هم چنان فلسفة خلقت و چگونگي آفرينش عالم هستي و ساير فعل و انفعالات عالم خلقت بخصوص خلقت انسان درعالم هستي نشان ميدهد که اراده و مشيت […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
مراحل هفتگانه تفکر در وجود انسان
اول – نفس تفکر:
نگرش به موجودات عالم و توجه به عالم وجود هم چنان فلسفة خلقت و چگونگي آفرينش عالم هستي و ساير فعل و انفعالات عالم خلقت بخصوص خلقت انسان درعالم هستي نشان ميدهد که اراده و مشيت الهي بر اين بوده و است که ” تفکر و قدرت موجود در تفکر ” را براي انسان عنايت نمايد و چه زيبا و بزرگ عنايتي که با استفاده از آن ميتوان او را شناخت و از مقامات عالية او کسب فيض نمود، و زمينة جاويدانگي را در روشنائي استفاده از آن معني بخشيد و سرانجام عظمت و زيبائي قرب الهي را بواسطه او ميتوان درک نمود!
اما عميقتر اينکه، راه معرفت به ” خدا ” را از طبيعيترين و سادهترين راه ممکن که معرفت به نفس ” خود” اوست نشان ميدهد، راهي که به اندک تفکر و تدبر ميتوان به آن دست يافت به اصطلاح امروزي، راه کاربردي!
«من عرفه نفسه فقد عرفه ربه[1]»
دوم – کاوش و جستجوگري:
اگر تفکر را هديه و عنايت الهي بدانيم که جز اين نيست، کاوش و جستجوگري در وجود انسان طبيعيترين بازدهي تفکر است که مرزپذير نيست و چه بسا که بالاتر از حدود و مقدار خودش به کاوش ميپردازد. چنانچه در برابر پرسش نسبت به روح، خداوند به پيامبرش ميفرمايد که بگو اين به امر پروردگار شماست. «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا »
بعبارت ديگر ابتدائيترين مرحله تفکر در وجود انسان قدرت و استعداد (کنجکاوي) اوست.
با تو جه به اينکه علما و دانشمندان جامعه بشري اين امر را در وجود انسان يک امر ذاتي و خصيصه مبتني بر غريزه فطري ميدانند و بعبارتي طبيعت ذاتي انسان را يک طبيعت جستجوگر ميدانند اما چگونگي فرا گيري و اثر پذيري متناسب به شرايط مکاني و زماني آنرا در رابطه با کسب، تقويت وجهت آن، نا ديده گرفته نمي توانيم که وارد آن نميشوم.
به هر صورت آنچه در رابطه با بحث ما اهميت دارد، خصوصيت فوق العاده مستعد، مطمئن، سازنده، گرداننده و هميشه فعال اين ميل طبيعي و يا غريزة فطري انسان است که انسان را تا سرحد بينهايت ممکن در خدمت خود استخدام مينمايد. استخداميکه ميتواند او را عزيز و يا ذليل سازد.!
بدون شک اگر خصوصيت جستجوگري و کاوش را از تفکر مربوط به انسان حذف کنيم دست يافتن انسان به نوآوريها و خلاقيت منتفي ميگردد. تلاش و تنوع معني خود را از دست ميدهد، استعدادها شگفته نميشود در يک جمله انسان بصورت يک نواخت اهميت و نقش خود را در آفرينش کمرنگ احساس ميکند بالاتر که صلاحيتهاي خود را محدود و محصور فکر ميکند.
در حاليکه تمام پيشرفتهاي موجود در جامعه انساني و دستيابي آنها به تمدن و تکنولوژي پيشرفته و مدرن، مرهون تلاش و جستجوگري انسانها ميباشد.
در يک جمله طبيعيترين خصوصيت تفکر در وجود انسان، جستجو و تلاش را فعال و متمرکز ميسازد. و ماحصل متمرکز کردن تفکر، خوب فکر کردن را بدنبال دارد . در نتيجه، خوب و مستمر فکر کردن، نوعي بسترسازي براي شناخت است.
سوم – شناخت:
شناخت، توام با کاوش وجستجو گري مرتبط با تفکر است که انسان کوچک و ضعيف را در جايگاه بس بزرگ و ويژه قرار ميدهدکه اگر دقت و تلاش توام با توکل داشته باشد مطمئناً به درجات عالي نزديک و نزديکتر ميشود.
آنچه در اين مرحله واقعيت ملموس و قابل توجه دارد اين است که نفس شناخت اعم از فردي و يا جمعي، چه در نتيجه مطالعه و تحقيق بصورت اکتسابي و يا چه بصورت انتقالي و امدادهاي الهي باشد در وادي تفکر انسان آنهم متناسب به موضوع مورد نظرشکل ميگيرد.
اينکه ميکانيزم شناخت، چگونه آغاز شده و شکل ميگيرد و چه عواملي در رابطه با آن اهميت پيدا کرده و ميکند مستلزم بحث جداگانه و در عين حال علمي و تجربي است که نه در توان اين ناچيز است و نه مناسب اين مقال.
آنچه در مقال ما مهم است مراحل شکل گيري خود شناخت در قلمرو تفکر انسان است که در جريان طبيعيترين خصوصيت تفکر انساني «جستجو گري و کاوش» طرح و ماحصل آن منتج به شناخت ميگردد.
در نتيجه، دستيابي انسان به شناخت حاصله از تفکر و جستجوگري مقدمة پذيرش مرحلة انتخاب شکل ميگيرد که بس عظيم و بزرگ است.
چهارم – انتخاب:
انتخاب حاصله از شناخت و شناخت گره خورده به جستجوگري که برخواسته از خصوصيت ذاتي تفکردر وجود انسان است معمولاً در جريان آخرين مراحل شناخت و نخستين مرحله حکم تصديقي ما شکل ميگيرد. مرحلهاي که خوب و بد شدن انسان بس بزرگ را همواره در پي دارد و مضافاً تمام اعمال انسان در روشنائي آن معني پيدا ميکند که اگر متناسب به معيار و اصول مبتني بر اصل خلقت موجودات که در نفس تفکر است باشد، خدائي شدن تثبيت و شيطاني شدن منتفي ميگردد هر چند مشکل و دشوار است. زيرا اهميت «انتخاب» نه از آنجهت خوب است که همواره با اوست بلکه از آن جهت خوب است که چگونگي و ميکانيزم عملي آن همواره انسان متفکر را در نشيب و فراز قرار داده و همرايي ميکند تا پروسه تکاملي شناخت را متناسب به انگيزه اصلي تفکر انسان که هديه و عنايتيايست الهي شکل يافته و معني پيدا کند در غير آن هر انتخاب به تنهائي خود کافي نيست. زيرا احتمال اين ميرود که «انتخاب» در نتيجة شتاب زدگي انسان آسيبپذير گردد و يا اينکه از مسير ارزشي و اصلي خود منحرف گردد. کما اينکه بارها و بارها اين اتفاق افتاده و منحرف شده است.
بنظرم يکي از دلايلي تداوم مخالفتهاي اعتقادي و ايدولوژيک في مابين معتقدين به يک ايدولوژي گره خورده به انتخاب آنهاست که پس از شناخت توام با باور صورت گرفته است زيرا انتخاب پس از شناخت قابل تصور است و ممکن؛ در غيرآن محال است و ناممکن!
به هر صورت، عظمت و بزرگي انسان که رسالت خليفه الهي را متقبل شده است در نتيجه «انتخاب» اوست که با مسئوليت پذيري انسان آغاز و با اجراي عملي آن عالي و متعالی ميگردد.
ادامه دارد ……
سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر
نویسنده : محمد رحیم افضلی
[1]. پيامبر اسلام.
-
ټیګونه:
- انتخاب حاصله از شناخت و شناخت گره خورده به جستجوگري که برخواسته از خصوصيت ذاتي تفکردر وجود انسان است
- بدون شک اگر خصوصيت جستجوگري و کاوش را از تفکر مربوط به انسان حذف کنيم دست يافتن انسان به نوآوريها و خلاقيت منتفي ميگردد
- سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر
- سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکرنویسنده : محمد رحیم افضلی
- مراحل هفتگانه تفکر در وجود انسان
- مرحلهاي که خوب و بد شدن انسان بس بزرگ را همواره در پي دارد و مضافاً تمام اعمال انسان در روشنائي آن معني پيدا ميکند که اگر متناسب به معيار و اصول مبتني بر اصل خلقت موجودات که در نفس تفکر است باشد