بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مقدمه بر تاريخ اناجيل چهارگانه (۲) انجيل مرقس يا اولين انجيل عهد جديد در پيش گفتار انجيل مرقس مى خوانيم که: (هنگاميکه عيسى از شهر به شهر و ده به ده مى گشت، تا کسانى را که زير دردهاى زندگى مى ناليدند، آسايش و آرامش بخشد، مرقس نوجوانى بيش نبود، ولى […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
مقدمه بر تاريخ اناجيل چهارگانه (۲)
انجيل مرقس يا اولين انجيل عهد جديد
در پيش گفتار انجيل مرقس مى خوانيم که: (هنگاميکه عيسى از شهر به شهر و ده به ده مى گشت، تا کسانى را که زير دردهاى زندگى مى ناليدند، آسايش و آرامش بخشد، مرقس نوجوانى بيش نبود، ولى پس از چندى با شاگرد معروف عيسى، پطرس آشنا شد، و او را در رساندن خبر خوش عيسى به مردم همراهى کرد…)[1]
اينکه مرقس عيسى را ديده يا نه؟ و چگونه پا پطرس اشنا مى شود؟ او آيا يهودى بود يا مشرک؟ انجيل خود را به چه اساسى نوشته است؟ مطالبى است، جنجالى بين محققين، که هنوز در پشت پرده ابهام مانده و کليسا هنوز جوابيکه دانشمندان را قانع کند، به آن نداده است. و ما درين جزوه از ذکر آن معذوريم.
اين انجيل را کليسا به يوحنا (مرقس) پسر مريم، عموزاده برنابا شاگرد پطرس نسبت مى دهد، ولى از کتابها و نامه هاى عهد جديد، چيزيکه اين ادعا را ثابت کند بدست نمى آيد، بنابرين عده اى اين احتمال را که نويسنده کتاب غير از مرقس معروف باشد، بعيد نمى دانند[2] بلکه شواهد و دليل هايى درين انجيل موجود است که انتساب او را به مرقس شاگرد پطرس نفى مى کند. قابل ذکر است که بگفته محققين انجيل مرقس بوسيله يک يونانى زبان به زبان يهودى تنظيم شده است، و نسخه اصلى اين انجيل اصلا وجود ندارد.
بلى: آنجه که محققين په آن اعتقاد دارند اينست که: اين انجيل نخستين انجيل مکتوب عهد جديد است[3] و طبيعي است که پايه استفاده نويسندگان اناجيل قرار گرفته است. و بيشتر محققان تاريخ نگارش اين انجيل را حدود سال هفتادم[4] يعنى سى و هفت سال بعد از صعود مسيح مى دانند.
١٤ _ انجيل متا يا دومين انجيل مکتوب
در مقدمه انجيل متا مى خوانيم: ( متا يکى از (باجگيران دولت روم بود) هنگاميکه عيسى او را ديد، از وى دعوت کرد، شاگردش بشود، متا هم از زندگى کثيف خود دست کشيد و يکى از دوازده شاگرد عيسى شد، و اين انجيل را چند سال بعد از صعود استاد خود به آسمان نوشت.)[5]
متاى حوارى باجگير، اهل فلسطين و يهودى مذهب بوده است، ولى اينکه اين انجيل را همان متاى حوارى باجگير نوشته است يا نه؟ در مورد بحث و گفتگو است، متاى باجگير از حواريون بود ، طبعا شاهد تمام سر گذشتهاى عيسى عليه السلام بوده است، بنابر اين بايد مشاهدات خود را نوشته باشد، ولى انجيل او که ٦٦١ آيه دارد، اکثر آن برگرفته از انجيل مرقس است.[6] و اين موضوع ، احتمال اينکه اين انجيل از متاى حوارى نباشد را تقويت مى کند. چون کسى که شاهد سرگذشت کسى باشد، چشم ديد خود را مى نويسد نه اينکه آن سرگذشت را از زبان ديگران بنويسد.
گذشته از ين در تمام انجيل متى، هيچ اثرى ازينکه اين انجيل بقلم متى باجگير است، به چشم نمى خورد ، حتا در آنجائيکه ،گرويدن متى را به عيسى شرح مى دهد، اشاره به اينکه آن متاى معروف نويسنده اين انجيل است، نيست. بنابرين محققين برين عقيده اند که اين انجيل توسط شخص ديگرى ک نامش متى بوده است، نوشته شده است و يا کسى ديگر آنرا نوشته است، ولى براى جلب توجه مردم، آنرا بنام متا نامگذارى کرده است.
درباه اينکه، اين انجيل در چه زمانى نوشته شده است، باز مورد بحث و گفتگو است. دکتر کشيش فهيم عزيز، پس از نقل اقوال درباره تاريخ نگارش اين انجيل مى گويد:
( پس ممکن است مانند اکثريت دانشمندان قايل شويم، که اين انجيل بعد از سال ٧٠ ميلادى و چه بسا بين سالهاى ٧٥-٨٠ ميلادى نوشته شده است.[7] و به گفته يکى از محققين (کليسا تا مدتهاى مديداين را تبليغ مى کرد که :نويسنده اين انجيل همان متاى حوارى باجگير بوده است. که اين رساله را در اورشليم تنظيم و به زبان عبرى تحرير نموده است. امروز حتا روحانيت کليسا نيز خود، اين را تاييد نمى کنند و تاليف اين کتاب را به آخر قرن اول ميلادى نسبت مى دهند.[8]
با توجه به اينکه انجيل مرقس اساس انجيل متا در تاليف بوده است و بين ايندو انجيل اختلافات و تضاد هائى وجود دارد و اين خود بيانگر اينست که قصه زندگى عيسى در آن زمان در پرده اى از ابهام بوده که حتا شاگردانش در اين زمينه دچار تضاد گويى شده اند. که ما از ذکر آنها درين جزوه خوددارى مى کنيم.
آنچه که لازم بذکر است اينکه: در انجيل مرقس از ولادت و کودکى و حتا از مادر او ويا يوسف نجار خبرى نيست، بلکه از انجا شروع مى شود که: (عيسى از ناصره جليل آمد و در درياى اردن بدست يحيى غسل تعميد گرفت[9] در حاليکه سى سال يا بيشتر داشت، و بعد ازين روح القدس به صورت کبوترى به سوى او فرود آمد، و او آوازى شنيد که: تو پسر عزيز من هستى از تو خوشنودم. و بعد روح القدس او را به بيابان مى برد و او مورد آزمايش شيطان قرار مى گيرد.)[10]
ولى متا در ابتداء براى عيسى شجره نامه ى ترتيب مى دهد و او را از طريق يوسف نجار به داود و به ابراهيم مى رساند. اين شجره نامه به اين جمله خاتمه مى يابد که… (متان پدر يعقوب و يعقوب پدر يوسف، شوهر مريم بود و مريم عيسى ملقب به مسيح را بدنيا آورد)[11]
اين شجره نامه در حقيقت متعلق به يوسف است و هيچ ربطى به عيسى ندارد. پس عيسى طبق اين شجره نامه به هيچ وجه با داود (پيامبر) ارتباط ندارد ولى نويسنده مى کوشد او را منسوب به داود و ابراهيم نمايد. و درين انجيل از ولادت و کودکى عيسى به تفصيل سخن رفته است.
١٥ _ انجيل لوقا سومين انجيل مکتوب
در مقدمه اين انجيل مى خوانيم ( لوقا پزشک بود و اغلب با پولس رسول همسفر مى شد، تا در رساندن پيام مسيح به مردم او را يارى دهد، در ضمن تاريخ نويس هم بود، و به همين جهت است که درين انجيل سرگذشت عيسى مسيح را با رعايت دقيق ترتيب روى دادها بيان مى کند)[12]
مشهور اينست که اين انجيل توسط لوقاى معروف نوشته شده است، و نويسنده آن را با نويسنده کتاب اعمال رسولان يکى مى دانند اما با دقتهاى – که اين جزوه جاى ذکر ان نيست – اثبات اينکه هر دو اثر از لوقاى معروف باشد مورد بحث و گفتگو است.
نويسنده اين انجيل ، انجيل هاى متا و مرقس را اساس نگارش انجيل خود قرار داده است، و او قصه تولد عيسى را که از متا اقتباس کرده است بيشتر توسعه ميدهد و مطالبى ناقص از جوانى عيسى نيز بيان مى دارد و او شجره نامه عيسى را از ابراهيم بالاتر مى برد و تا به آدم مى رساند. درين انجيل قصه رستاخيز عيسى با بدن مادى مطرح مى شود زمان تاليف اين انجيل را دانشمندان به اوايل قرن دوم ميلادى نسبت مى دهند.
١٦ _ انجيل يوحنا، آخرين انجيل مکتوب
درينکه اين انجيل آخرين انجيل مکتوب است که رسميت دارد، جاى شک نيست ، اين انجيل از الهيات پولس بيشتر متاثر است و بنابرين حدس قوى برينست که نويسنده آن تحت تاثير ان الهيات بوده است، به اين دليل و دليلهاى ديگر دانشمندان در مورد نويسنده آن اختلافات بيشترى دارند، حتا دکتر کشيش فهيم عزيز درباره نويسنده اين انجيل مى گويد:
( اين سوال مشکل است، و جواب به آن بررسى و تحقيق گسترده اى را مى طلبد، و غالبا به اين عبارت ختم مى شود که : غير از خداى يگانه هيچ کس نمى داند، چه کس اين انجيل را نوشته است.)[13]
درباره زمان نگارش اين انجيل باز گفتگو زياد است، بعضى از دانشمندان ، تاريخ نگارش آنرا تا نيمه قرن دوم عقب برده اند. يکى از محققين مى نويسد: (کليسا ابتدا اين رساله را متعلق به يوحناى زبدى يکى از شاگردان و حواريون عيسى مى دانست و تا مدتها آنرا قديمى ترين انجيل يونانى و از اولين کتابهاى کليسا که به زبان يونانى نوشته شده است، توجيه مى کرد، امروز براى محققين و حتا خبرگان کليسا نيز به اثبات رسيده است که نه يوحناى زبدى، مولف اين انجيل بوده است و نه اصولا در قرن اول ميلادى چنين رساله وجود داشته است.[14]
در آخر اين انجيل، نويسنده آن خود را چنين معرفى مى کند. (پطرس چهار طرف خود را ديد و ديد آن شاگردى که عيسى او را دوست داشت، از عقب مى آيد، يعنى همان شاگردى که در وقت شام پهلوى عيسى نشسته … بود و اين همان شاگردى است که اين چيزها را نوشته است. و بدرستى آنها شهادت مى دهد و مامى دانيم که شهادت او راست است)[15]
خواننده عزيز توجه داردکه نويسنده بدون نام و نشان است کسى که در وقت شام خوردن پهلوى عيسى نشسته است ولى پطرس او را نمى شناسد، حتما جزء حواريون نبوده است که آمدن او براى پطرس غير قابل انتظار بوده است. و جمله آخر را (… ما مى دانيم که شهادت او راست است) اگر بدقت بررسى کنيم ، به اين نتيجه مى رسيم ک نويسنده بايد غير از يوحناى معروف باشد. و اگر هم فرض کنيم که نويسنده انجيل يوحناى معروف است، بايد حمله ( ما مى دانيم که شهادت او راست است) از اضافات، نسخه برداران باشد و درين صورت ما مطمئن مى شويم، که :کسانى در اناجيل چيزهائى اضافه کرده اند، و نيز ممکن است چيزهائى کم کرده باشند، پس نمى شود، اطمينان داشت که اين اناجيل موجود ، همان اناجيلى اند که در قرن اول بدست شاگردان عيسى نوشته شده است.
در همه حال اين انجيل بيشتر مورد نقد و بررسى محققين حتا خبرگان کليسا قرار دارد، که اصالت آن را خيلى سست مى کند، و ما از تحقيق بيشتر درين زمينه معذوريم.
در هر حال محققين معتقدند که اين انجيل در اوايل قرن دوم ميلادى تاليف شده است.[16]
بنابر اين خواننده عزيز توجه دارد، کتاب مقدس مسيحيان که بايد بر آن ايمان داشته باشند، گذشته از اختلافاتى که با هم دارند، نه نويسنده معلوم الحالى دارد و نه تاريخ نگارش معين، پس آيا ميشود آنها را مقدس دانست؟!! و آيا مى شود به آن به عنوان يک کتاب مذهبى ديد؟!!!
١٧ _ مکاشفه منسوب به يوحنا
اين مکاشفه درباره وقايع آخرالزمان است، و نويسنده مدعى است: زمانيکه در جزيره ى تبعيد بوده است، و طبعا اين تبعيد با رنج و مرارت و تلخى و شکست و ناکامى همراه بوده است، اين مکاشفه را به او نشان دادند، بعضى از دانشمندان اين مکاشفه را آثار تخيلى مى دانند که در اثر رنج و اميد نجات از ان حالت فلاکت بار براى انسان پيش مى آيد، و لذا بعضى آنرا مربوط به زمان نرون ديکتاتور و شکنجه هاى او مى دانند و دليلهاى هم براى مدعاى خود ارائه مى دهند. بنابرين زمان نگارش آنرا سال ٦٥ م شمرده اند[17] پس بنابرين بعيد است که نويسنده آن با نويسنده انجيل چهارم يکى باشد.
مورخ معروف براى ادعاى خود که نويسنده مکاشفه و انجيل دو نفرند مى گويد: باور نکردنى است که انجيل چهارم و کتاب مکاشفه اثر يک فرد باشد. کتاب مکاشفه از شعر يهود ، و انجيل چارم از فلسفه يونان مايه گرفته است.[18]
درين مکاشفه، نويسنده آن خود را کسى مى داند که: خداوند فرشته را نزد او فرستاده است و مثل انبياء ، خدا مستقيما با او رابطه برقرار کرده است. پس او نه خود را شاگرد عيسى مى داند، بلکه پيامبرى مى شمارد که عيسى را هم تائيد مى کند، و ميشود گفت: مسيحيان قديم آن را به عنوان يکى از آثار ادبى کهن، که با مسحيت هم به گونه ى ارتباط دارد، جزو ذخاير علمى و فرهنگى خود قرار داده اند، و شايد اصالت دينى نداشته باشد.
١٨ _ نتيجه گيرى ازين بحث
با توجه به مختصر بحثى که راجع به نويسندگان اناجيل و تاريخ نگارش آنها به عمل آمد، هر خواننده با انصافيکه مى خواهد در پرتو عقل و خرد چيزيرا اساس اعتقاد و باور خود قرار دهد، مى داند که عقل نمى پسندد و عقلا ابلهانه مى داند که انسان شالوده اعتقاد خود را بر اساس کتاب هائى استوار سازد، که صدها علامت سوال در برابر آن قرار دارد اگر نويسنده کتاب مجهول باشد، آيا عقل اجازه مى دهد که به آن کتاب اعتماد کرد؟ و مخصوصا مسائل اعتقادى خود را از آن گرفت؟
گذشته از نقطه نظر هاى دانشمندان راجع به نويسنده گان اين انجيل و تاريخ نگارش آنها، دستگاه مسيحيت چه دليلى دارد برينکه: انجيل هاى موجود نسخه ى مطابق با همان اناجيلى هستند که متا و مرقس و لوقا و يوحناى حوارى نوشته اند؟ کليسا هيچ دليلى ندارد که اناجيل موجود نسخه هاى مطابق با اصلند. بنابرين چگونه عقل مى پسندد به کتابى که نه نويسنده آن معلوم است و نه تاريخ نگارش آن، و نه مطابقت آن با اصل، اعتقاد و اعتماد کرد؟!!
بلى! دانشمندان گفته اند: قديمى ترين نسخه انجيل، نسخه هاى ناقصى اند که در قرن سوم و چهارم نوشته شده اند، ولى باز معلوم نيست که انجيلهاى قرن سه و چهار نسخه هاى مطابق اصل باشد، يعنى نسخه هاى باشند که از روى انجيلهاى که در قرن اول نوشته شده اند، نوشته شده باشند. فاصله زمانى بين قرن اول که تاريخ نگارش اناجيل چهارگانه است، تا قرن سه و چار که قديمى ترين نسخه در آن زمان نوشته شده است؛ زمانيست طولانى و با فرض اينکه اناجيل موجود از روى اناجيل قرن سه و چهار نوشته شده اند، اما کليسا هيچ سندى ندارد تا بتواند ثابت کند که انجيلهاى قرن سه و چهار از روى انجيلهاى اصلى نوشته شده اند.
اين در حاليست که درين فاصله ها، در اثر استبداد و فشار دولت روم که تا زمان قسطنتين ادامه داشت نسخه هاى انجيل يا سوزانده شد يا از بين رفت. که مورخين اين ادعا را ثابت مى دانند.
موضوع اصالت بيست و يک نامه اى که عموما اثر اعتقادى در مسيحيت امروز دارد يعنى مسيحيان اعتقادات خود را از آنها ميگيرند به مراتب مهمتر است ولى متاسفانه مخدوش تر و پر اشکالتر از اصالت انجيلهاى چهارگانه است، يعنى کليسا هيچ دليلى ندارد تا ثابت کند اين نامه ها نسخه مطابق با اصل همان نامه هايى است که حواريون نوشته اند، اين درحاليست که دانشمندان معتقداند که تنها چند نامه موجود در کتاب مقدس، اثر پولس است، و ديگر نامه هاى منسوب به او و ديگران را جعلى وساختگى ميدانند.
بدون شک هر مسيحى خردمنديکه به اين نامه ها عقيده دارد، و آنها را اساس اعتقادات دينى خود قرار مى دهد حق دارد از اربابان کليسا بخواهد از اصالت اين نامه ها دفاع کنند، و اشکالات اشکال کنندگان را برطرف نمايند. آيا مى شود مکتوباتى را منشاء اعتقاد خود قرار دهيم که اصالت آنها مورد ده هاسوال قرار دارد؟ بديهى است، صرف اينکه: کليسا و اربابان آن چيزي را داراى اصالت بداند، و از ما بخواهد کورکورانه از آن پيروى کنيم، درين عصر علم و تحقيق ، خردمندان خرد وزر را قانع نمى سازد.
بعبارت ديگر کسانيکه انجيل متا و يوحنا و لوقا و مرقس يا نامه ها را روايت کرده اند و يا از روى آنها نسخه بردارى کرده تا به نسخه هاى مطبوعه رسيده اند، کيانند؟ چرا در تاريخ کليسا اين بحث در هاله ى از ابهام قرار دارد؟
در همه حال به هيچ وجه مدعين صحت اين اناجيل و نامه ها نميتوانند سند اناجيل موجوده و نامه ها را به اناجيل و نامه هاى اصلى قرن اول ميلادى، يعنى ١٩٠٠ و اندى سال قبل برسانند، و ما از ادله عدم صحت انتساب اين اناجيل به اناجيل اصلى براى حفظ اختصار صرف نظر مى کنيم، و قضيه را بعهده وجدان بيدار خواننده و مسيحيان با انصاف مى گذاريم.
گذشته از انتساب و عدم انتساب اناجيل و نامه ها به انجيل و نامه هاى اصلى سوال ديگرى که مطرح است، اين است که : اين انجيل و نامه ها در اول به زبانهاى عبرى و آرامى و يونانى که زبان نويسندگان بوده است تدوين يافته است و سپس به زبانهاى ديگر ترجمه شده است، در نسخه نويسى هاى متعدد وترجمه هاى گوناگون وقوع تحريف و اشتباه _ که امريست صد در صد حتمى _ چگونه مرتفع مى گردد؟اين در حاليست که در نسخه هاى موجود از چاپ هاى متعدد اناجيل که همه به يک زبان نگارش يافته اند. اختلافات زيادى از حذف و تصحيف و تحريف وجود دارد. که نويسده خود شاهد آنست و مى گذريم از اختلاف و تحريف بين اناجيلى که بر لغات مختلفه اند.
بنابرين چگونه مى شود اين امر (تحريف و حذف وتصحيف) را در طول دو هزار سال ناديده گرفته و گفت که اين اناجيل و نامه ها بدون تحريف و تصحيف و زياد و کم همان اناجيلى است که شاگردان و يا نويسندگان اصلى آنرا نوشته اند؟
به عبارت ديگر اگر نامه دو صفحه اى را، چند نفر در طول زمان يکى از رو ى نسخه ديگرى، نسخه بردارى کنند، صد در صد اشتباه و زياد و کم در نامه هاى کپى شده پيدا مشود؛ پس کليسا چگونه ميتواند، صد در صد بگويد اين اناجيل و اين نامه ها، نسخه هاى مطابق با اصل اند؟ گذشته از اينکه يقينا، افراد از حيث سواد و درک مطلب، و امانت در کار مختلف اند پس به کدام دليل عقل پسند کليسا مى تواند ادعا کند ، کسانى که آنها را کپى کرده اند، چيزهاى را به نظر خودشان جهت تاييد مذهب خود و کوبيدن مذهب ديگران اضافه نکرده باشند؟ و صد در صد امانت در نقل را حفظ نموده اند .
گذشته ازين با صرف نظر از اشکالا تيکه از حيث تاريخ نگارش و نويسنده، و اتصال سند مطرح است، چگونه مى شود اختلافاتيکه بين اين اناجيل موجود است را حل کرد؟ در حاليکه نويسندگان مدعى اند که چيزهائى را نوشته اند که خود شاهد آن بوده اند.
آيا ميشود که چند نفر خود شاهد ماجرايى باشند، ولى آن ماجرا را به اختلاف و حتا ضد هم و نقيض هم بنويسند؟ اگر آنها چشم ديد خود را با اختلاف و تضاد و تناقض نوشته اند، پس واى بحال نسخه هاى از انجيل و نامه هائيکه پس از چند صد سال نگارش يافته، آنهم باد ست افرادى که درجه سواد آنها مختلف و درجه امانت و خيانت آنها متفاوت است. البته مشکل اختلاف و تضاد و تناقض وقتى جدى تر مى شود که بگوئيم: به گفته مسيحيان انها با الهام خداوند نوشته شده اند. آيا خداوند در الهام خود اشتباه کرده است؟!! يا نويسندگان الهام را درک نکرده اند؟!!
بدون شک اشکالات ديگر هم است که بعضى در خلال بحث هاى آينده روشن مى شود، و از بعضى بواسطۀ اختصار صرف نظر مى گردد، و قضاوت را به عهده خواننده ميگذاريم و عليه التکلان.
١٩ _ آيا غير از اين کتابها و نامه هاى موجود در عهد جديد کتابها و… ديگرى هم بوده است؟
در پيش گفتار کتاب انجيل عيسى مسيح نوشته اند که: (پس از صعود عيسى مسيح به آسمان عده اى به نوشتن سرگذشت عيسى مسيح پرداختند.)[19] اين جمله خود بيانگر اينست که تعداد اناجيل در قرن اول ميلاد زياد بوده است که بعد ها دستگاه رهبرى کليسا مجبور شد از بين آنها فقط چهار عدد را انتخاب کند.
لوقاى پزشک و مورخ، که معلوم است آدم باسوادى است، وقتى اثر خود را براى تيوفلس که ظاهرا از بزرگان صاحب قدرت بوده است ، تقديم مى کند مى نويسد: (پيش از من اشخاص ديگر شرح حال او را نوشته اند . نوشته هاى ايشان همان مطالبى است که ما بارها از زبان خود شاگردان مسيح و شاهدان عينى ديگر شنيديم، من هم صلاح ديدم، تمام اين نوشته ها را از اول تا آخر به دقت بخوانم و بعد از رسيدگى دقيق، خلاصه آنرا براى شما بنويسم، تا اطمينان حاصل کنيد آنچه بعرض تان رسانده اند حقيقت دارد)[20]
معلوم است در زماينکه لوقا انجيل خود را مى نوشته است يعنى سالهاى بين ٧٠-٩٠م ، اشخاص زيادى به نوشتن انجيل پرداخته بودند، و بازار انجيل نويسى گرم بود و اختلافات بين آنها زياد بوده که لوقا همه نوشته ها را خواند تا صحيح آنرا انتخاب کند و خلاصه ى را تقديم دوست خود کند.
بلى! دانشمندان و محققان، تعداد اناجيل و نامه ها و حتا مکاشفات را خيلى بيشتر ازينهائى مى دانند که در عهد جديد موجود، وجود دارد. فلسين شاله مى نويسد: بايد دانست که بيش از شصت انجيل موجود است، و از آنها فقط چهار انجيل مورد قبول کليسا است.[21]
همو، مى نويسد: يکى از انجيل ها نگارش ما رسيون است که او يکى از مسيحيان متنفذ آغاز قرن دوم ميلادى است.[22]
بنابرين مى شود گفت که اين دانشمند مسيحى (مارسيون)، انجيل خود را همزمان با انجيل يوحنا يا کمى بعد از ان نوشته است، ولى انجيل او مطرود کليساست.
باز همو نويسنده مى نويسد: در سال ١٨٨٦م در يک گورستان مصرى بخشى از انجيل پطرس را يافتند.[23] و مى دانيم که پطرس جانشين عيسى بود و پيرو کامل شريعت موسى، و مى دانيدکه مصر در آن زمان يکى از پايگاه هاى مسيحيت بود، و اسقف کليساى اسکندريه يکى از چند اسقف قدرتمند در دستگاه مسيحيت بود.
ويل دورانت مى نويسد: ( در ادبيات مسيحى در قرن دوم انجيل، نامه (رساله) اسفار و اعمال (مراد کتاب اعمال رسولان است) فروان بود، مسيحيان در رد يا قبول آنها به عنوان تفاسير مجاز از عقايد مسيحيان همداستان نبودند… کلمنس اسکندرانى از رساله هاىمربوط به او اخر قرن اول، تحت عنوان (تعليمات دوازه حوارى) به عنوان نوشه مقدس نام مى برد و مارکيون با انتشار دادن نسخه جديد، دست کليسا را در حنا گذاشت.)[24]
کشيش دانشمنند _ که در واتيکان تحصيل کرده و سپس با ديده انصاف مسيحيت را بررسى کرده و دين اسلام را پذيرفته است _ اسم اناجيل چند را مى برد، که بعنوان نمونه به چند تاى آن اشاره مى شود: انجيل پطرس، انجيل يوحنا ( غير از انجيلى که بنام يوحناى معروف در عهد جديد موجود است.) انجيل اندرياه حوارى، انجيل فليپ حوارى، انجيل برتولماى حوارى، انجيل يعقوب ( برادر مادرى عيسى به گفته مسيحيان) حوارى، انجيل مصريين، از مرقس، و انجيل برنياده و انجيل تيهو دوشن.[25]
و نيز او مى نويسد: فهرست کتابهائيکه مشايخ از قدماى مسيحيت ذکر نموده اند و نسبت آنها را به مسيح عليه السلام و حواريين و ساير مريدين ( يعنى مريدان مسيح عليه السلام) داده اند ٧٤ عدد است.[26] و بديهى است که اين ٧٤ اثر غير از آثار موجود در عهد جديد است.
و جالب است که بدانيم در بين رساله ها، از ٧رساله به حضرت مسيح و يک رساله در آداب نماز به پطرس، و يک رساله در آداب صلوة (نماز) به يوحنا و يک رساله در آداب صلوة به متى ورساله ى در آداب صلوه به يعقوب و مرقس را نام مى برد.[27]
و از مورخ معروف نقل مى شود که (اکثر رساله ها و اناجيل مطرود از طرف کليسا نزد معتقدين به مسيحيت مورد احترام و استفاده بوده است.[28]
يکى از اناجيل معروف که فعلا هم موجود است ولى مطرود کليسا است انجيل، برناباست، از برنابا در انجيل و کتاب اعمال رسولان اسم برده، شده است و او به بر ناباى واعظ معروف است، که پيش از پولس براى تبليغ از طرف حواريين به انطاکيه رفت، او چنان به مسيحيت پابند و علاقه مند بوده است که: اموال و دارايي خود را فروخت و وقف نمود تا به مصرف مسيحيت برسد. اين انجيل چون محتوايى دارد که خوشايند کليسا نيست، جزء انجيل مطرود است دانشمند فرهيخته و بزرگوار _ وطن ما _ مجتهد عاليمقام فقيد سعيد جناب حيدر قلى، سردار کابلى آنرا از عبرى به عربى ترجمه فرمودند و به بازار علم و معرفت تقديم کردند که رحمة ا… عليه رحمة واسعة.
نويسنده اين سطور را عقيده بر اينست که کثرت اناجيل امريست بديهى و طبيعى ، چه وقتى انجيل کتاب آسمانى نباشد تا از قداست خاصى بر خوردار باشد، و همان قداست مانع اين گرددکه هر کس قلم بردارد و از پيش خود انجيل بنويسد، بلکه کتابى باشد حاوى شرح حال زندگى و قصه هاى سى و چند سال مسيحيت و از اول ولادت تا صعود مسيح پس هر کس قدرت نوشتن را داشته و آن روزگاران را شاهد بوده يا به نحوى تاريخ آن زمان را از کسانى شنيده است، دست به قلم برده و کتابى نوشته است، و نام آنرا انجيل گذاشته است.
آنچه که اين احتمال (هر کسى دست به قلم برد و انجيل نوشت) را بيشتر تقويت مى کند، اينستکه: مردم زمان مسيح در بين شکنجه هاى دولت روم از يکطرف و دين فروشى هاى خاخامهاى يهود، و قانونگذاريهاى آنان بنام دين از طرف ديگر دست و پنجه نرم مى کردند هم مشکل سياسى و اجتماعى داشتند و هم مشکل دينى و مذهبى. علماى دين که بايد به فکر مردم و دين مردم باشند، به آرامش و آسايش و استفاده از لذات دنيوى خود بيشتر مى انديشيدند مردم بر اساس پيشگوئيهاى کتب آسمانى منتظر منجى و نجات دهنده بودند، بى تابانه لحظه شمارى آمدن کسى را مى کردند که سيادت گذشته بنى اسرائيل را احياء کند، با ظهور حضرت مسيح و معجزات که از ان حضرت ديدند، بدون درنگ دسته دسته به او گرويدند، و او را منجى و پادشاه يهود دانستند، ولى با پيش آمدهاييکه پيش آمد، عيسى عليه السلام صعود کرد و، مردم در حسرت حرمان از ديدار او سوختند و ساختند، تنها مايه تسلى آنها اين بود که: شرح حال او را چون قهرمانان داستانهاى حماسى براى مردم خود بگويند، و آنانيکه توان قلمفرسايى داشتند، ان داستانها را مکتوب نمايند، بديهى است که اينگونه داستانسرائى ونوشته ها به هيچ وجه از مبالغه هاى اغراق آميز و مظلوم نمايى ها و … بى نصيب نمى ماند و ممکن است نويسنده هاى غير متعهد با داستانسراهاى غير مسئول، چيزهائيکه به نظر خودش مقام شخصيت محبوبش (مسيح) را ارجمندتر مى ساخته، اضاف کنند و حقايقى را که با شخصيت محبوبش به نظر خودش سازگارى نداشته حذف نمايند. پس اعتقاد به کثرت اناجيل امريست طبيعى و غير قابل انکار و شايد براى همين جهت اربابان کليسا در شوراى نيقيه آمدند و جز نوشته هاى موجود در عهد جديد همه اناجيل و مکاتيب و… را باطل اعلان کردند و چند انجيل هم سو با خود را پذيرفتند.
البته به هيچ وجه نمى شودگفت که همه اين انجيل ها و نامه هاى… مطرود، پايه و اساس صحيحى ندارند و چه بسا بعضى از آن نامه ها و اناجيل توسط حواريين نوشه شده اند، و يا غير حواريين، ولى چون مورد دلخواه نبودند، مطرود قرار گرفته اند.
البته دليل و شاهد براى تعدد اناجيل و نامه هاو رساله ها و مکاشفات که بعد از عيسى (عليه السلام) در قرن اول نوشته شده است زياد است، که ما جهت اختصار به همين اندازه اکتفا مى کنيم.
نتيجه اى که از اين بحث ميگيريم اينکه: تعداد اناجيل و نامه هائيکه، از قرن اول به بعد تا قرن ششم _ زمان تشکيل شوراى نيقيه _ وجود داشته است، بيش از هفتصد انجيل و نامه و اعمال رسولان، و تعليمات دين مسيح و آداب نماز و … بوده است که دانشمندن از بعضى آنها اسم برده اند، که هر کدام از آنها مورد استفاده مردم متدين و مومن به مسيحيت بوده است. ولى رهبران کليساى آن زمان ، به علت ناخوشنودى کليسا از محتواى آنها و علتهاى ديگرى که براى ما و حتا دانشمندان مسيحى شناس، معلوم نيست، همه را مطرود اعلان کردند.
[1] انجيل عيسى، پيش گفتار انجيل مرقس
[2] مسيحيت ص ٦٩
[3] مسيحيت ص ٦٨
[4] همان مصدر
[5] و ما در حال حاضر در صدد اثبات اين مطلب نيستيم.
[6] و ما در حال حاضر در صدد اثبات اين مطلب نيستيم.
[7] مسيحيت ص ٧٠
[8] تحقيقى در پى مسيح ٦٣
[9] غسل تعميد يکى از سنتهاى دين يهود بود، که هر کس به يهوديت وارد مى شد و ايمان مى آورد بايد غسل تعميد مى گرفت و عيسى هم غسل تعميد گرفت.
[10] انجيل مرقس ١/٩ به بعد
[11] انجيل متا ١-١
[12] انجيل لوقا
[13] مسيحيت ص ٧٧
[14] تحقيقي در دين مسيح ٧٠
[15] انجيل يوحنا ٢١/٢٠ به بعد
[16] تحقيقى در دين مسيح ص ٧١
[17] تاريخ تمدن ويل دورانت ج٣ ص٦٩٥
[18] تاريخ تمدن ويل دورانت ج٣ ص ٦٩٥
[19] انجيل عيسى مسيح
[20] همان مصدر
[21] تايخ مختصر اديان بزرگ ص٤ و٦
[22] همان مصدر ص ١٤٠
[23] همان مصدر ص٤و٨
[24] تاريخ تمدن ٣/٧٢١
[25] انيس الاعلام ٣/١٣٩
[26] همان مصدر
[27] همان مصدر
[28] تاريخ تمدن _ توين بى _ ص ١٩٠
-
ټیګونه:
- آخرين انجيل مکتوب
- آيا غير از اين کتابها و نامه هاى موجود در عهد جديد کتابها و... ديگرى هم بوده است؟
- انجيل لوقا سومين انجيل مکتوب
- انجيل متا يا دومين انجيل مکتوب
- انجيل مرقس يا اولين انجيل عهد جديد
- انجيل يوحنا
- با توجه به مختصر بحثى که راجع به نويسندگان اناجيل و تاريخ نگارش آنها به عمل آمد
- مکاشفه منسوب به يوحنا
- نیم نگاهی به مسیحیت نویسنده احمد علی شیخزاده مدرس