بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان نقش تفکر در تربيت هيچ شکي وجود ندارد که تربيت اساس و مبناي زندگي انسانها را چه بصورت فردي در نظام خانواده و يا جمعي در جامعه شکل داده و نهايتاً فراگير و جهان شمول ميشود در يک جمله بدون تفسير و تشريح ميتوان گفت: تربيت […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
نقش تفکر در تربيت
هيچ شکي وجود ندارد که تربيت اساس و مبناي زندگي انسانها را چه بصورت فردي در نظام خانواده و يا جمعي در جامعه شکل داده و نهايتاً فراگير و جهان شمول ميشود
در يک جمله بدون تفسير و تشريح ميتوان گفت: تربيت براي انسان به همان اندازه ضروري و لازم بوده و است که موجوديت او به عنوان انسان بستگي به وجود او دارد. به اين عبارت که اگر تربيت نداشتي انسان بودنت زير سوال رفته و خواهد رفت!.
قرآن بعنوان بهتري وکاملترين کتاب آسماني مطالب زيادي دراين رابطه بيان داشته تا در روشنائي آن هم خود و هم ديگران را تزکيه نماييم.
اما هدف ما اين نيست تا پيرامون آن بکاوش نشسته جستجو نماييم که چرا و يا چنين!
هدف از بحث ما اين است که آيا انسانهاي عصرما در جوامع امروزي پيرامون اهميت تربيت در نفس زندگي تفکر کردهاند يا خير؟
اگر کردهاند آثار و باز تاب آن در کجاست؟! مظاهر و نماد عملي آن در بيرون چگونه است؟! تناسب گسترش و پيشرفت آن نسبت به ساير برنامههاي زندگي چند درصد ميباشد؟! چند درصد نوآوريهاي تربيتي را عنوان کرده اند؟! باالاخره جايزهاي در اين رابطه برای کسي دادهاند يا خير؟!
بعبارت ديگر آيا معيار و ظابطهاي براي دستيابي به آن عنوان کردهاند و يا اينکه به فراموشي سپرده شده است؟!
اگر چه تاريخ گواهي ميدهد که بشر در روزگار قديم و ابتدایی يکدوره را بنام دوره طلائي پشت سر گذاشته و دليل اينکه تاريخ از آن بنام عصر و دوره خوب و سالم ياد ميکند جز اين نيست که انسانها در رابطه با بکار گيري تفکر و رعايت آن نسبت به تمام زمينههاي زندگي توجه داشته و احتمام ورزيده اند. و اصولاً عنوان کردن بحث فوق نه براي اين است که اثرات ناشي از تربيت را براي خوانندگان عزيز تشريح و تفسير نمايم زيرا بسيار بودهاند کسانيکه در اين رابطه کتابها نوشته و مقالاتي را به چاپ رسانيده اند. بالاترکه خداوند بزرگ پيامبراني را مبعوث و بزرگاني را عنايت نموده تا باشد که عالميان را تربيت و هدايت نمايند.
همچنان علمای علم الاخلاق و ساير متفکرين و نويسندگان همگي بر اين باور تأکيد نموده و معتقداند که تربيت جز لاينفک زندگي و زندگي مستلزم تربيت است. و آنچه که در اين ميانه موضوع بحث و گفتگوي ماست ميزان بکارگيري تفكر پيرامون تربيت است که کمتر بها داده شده است و ميرودکه آسيبپذير گردد!
واقعيت موجود نشان ميدهد که جامعه بشري نسبت عدم توجه به اين حقيقت قابل توجه عملاً با بحران و چالش روبرو شده است.
کمترين چالش ناشي از عدم توجه به تفکر مربوط به تربيت تعادل في مابين برنامههاي مربوط به زندگي انسانرا متزلزل ساخته و ميسازد.
تداوم وضعيت موجود در جهان نه تنها که بر نامههاي تربيتي را تضعيف و کمرنگ ساخته که اصول تربيت را به مخاطره مياندازد. کما اينکه انداخته است.
تاريخ چند قرن اخير بخصوص پس از شکوفائي علم و اختراع ماشين بخار که مسمي به دوره رنسانس شده است نشان ميدهد که شرایط حاکم بر سرنوشت افکار و انديشة انسانها تأثيرپذير از گسترش صنعت، تکنولوژي، فنآوريهاي اطلاعاتي و خدمات کامپيوتري و نهايتاً دنيای ماهواره و ارتباطات و امثالهم گر ديده تا تربيت و خودسازي انسانها!
تعجب آورتر اينکه نه تنها توجه به «تفکر» و زمان متناسب به نيازمنديهاي تربيتي نشده است كه اصول و مباني آموزههاي تربيتي و زير ساختارهاي معقول و منطقي گذشتهها را حذف نمودهاند بعبارت روشن و شفاف ” تربيت زدائي” نمودهاند!
از طرف ديگر تفکر متناسب به ضرورتهاي تربيتي را در راستاي خلق ارزشهاي تربيتي و معنوي نوع ساده انديشي قلمداد نمودهاند تا تفکر متناسب به تربيت را آسيبپذير سازند!
برعکس اخلاق متناسب به فن آوريهاي علمي و آموزشهاي فني و تخصصي منجمله کامپيوتر و تکنولوژي مدرن و پيشرفته را جاگزين امور تربيتي نمودهاند، در حاليكه آموزش و فراگيري خصوصيتهاي فنون و تکنولوژي معاصر علاوه بر اينکه نمي تواند نيازمنديهاي تربيتي جامعه بشري را در زمان موجود جبران نمايد. که خود نيازمند اخلاق و تربيت متناسب به خودش ميباشد.
انصافاً براي انسان که موجوديست عالي و متعالي اين گونه فکر کردن که فراگيري روشهاي تخصصي و فني پاسخ گوي ابعاد تربتي ميباشد جفائيست بزرگ و نابخشودني زيرا انسان في نفسه نيازمند به تربيت، تزکيه و خودسازي ميباشد هم چنانيکه ساير علوم مستلزم تلاش پيگير و مستمر بوده و ميباشد.
اينجانب مطمئن هستم که ضرورت سر مايه گذاري تفکر در رابطه با تربيت و امور تربيتي و ارزشي مساوي به ميزان سرمايه گذاري تفکر در رابطه با ساير علوم ميباشد.
بدون شک که يکي از دلايل سقوط امور تربيتي و اخلاقي جوامع بشري بخصوص کشورهايکه صاحب تکنولوژي است گره خورده به عدم تناسب سرمايه گذاري لازم پيرامون امور تربيتي اخلاقي نسبت به امور علمي فني است که آهسته آهسته و به تدريج منتفي گرديده است بطور مثال در تمامي کشورهاي جهان اعم از اسلامي، غيراسلامي و ضداسلامي مرسوم است که براي اختصاص بودجهاي سالانهاي دولتهايشان کميسوني را تشکيل داده و کارشناسان خبره و اهل نظر را مامور ترتيب لايحهاي بودجه نموده و مينمايند. تا پس از مشاوره و گفت گوهاي زياد و طولاني متناسب به سر آمد ملي و درآمدهاي خالص اقتصادي و موقعيت وزارت خانهها لايحه مورد نظر را ترتيب و به دولت پيشنهاد نمايند.
بدون استثنا در يک بازبيني کلي مشاهده ميشود که بودجههاي کلان اقتصادي در کدام وزارت و کجاي امور کشوري اختصاص داده ميشود.! متاسفانه در هيچ يک از لايحههاي پيشنهادي مطلب فوق به عنوان يک نياز و يا ضرورت در جامعه بشري طرح و يا عنوان نمي شود!
زيرا نه در چوکات قوانين اساسي و نه در چوکات قوانين وزارت خانهها مطلبي به اين عنوان وجود دارد. اگر چه وزارت خانههاي بنام وزارت تعليم و تربيه و يا شبيه آن در کشورها وجود دارد اما هيچ ربطي به مسئله تربيت افراد و يا تعليم امور تربيتي ندارد.!
جاي شگفت است که در تمام دورههاي تعليمي و يا تحصيلي جز يک کتاب آن هم در يک سال و يا دو سال بصورت ابتدايي وکلي بنام اخلاق و تربيت ديده نميشود که متاسفانه يا معلم ندارند و يا اگر دارند کمتر تشريف ميآورند. برعکس مضامين مثل رياضي، فزيک، کیمیا، هندسه، زبان و امثالهم علاوه بر اينکه ساعات بيشتري دارد اگر استثناً معلم آنها تشريف نياورد قبلاّ معلمي ديگري هماهنگ ميشود تا درس ايشان ادامه يابد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
از طرف ديگر تاريخ نشان داده و ميدهد که انسانهاي متفکر و معتقد به امور تربيتي همواره سبب خير و برکت شدهاند. برعکس انسانهاي فاقد باور تربيتي و معنوي، انسانهاي طاغي، متجاوز، خشن، ظالم، استفاده جو، مستبد، نا آرام، مضطرب، نگران، قصي القلب و… بوده است.
-
ټیګونه:
- نقش تفکر در تربيت