بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ حمزه شینواری، شاعر ولایی دیروز ۲۹ دلو برابر با بیستوهشتمین سالروز درگذشت «حمزه شینواری» از شاعران پشتوزبان بود. مناسب بود که دیروز این یادداشت را منتشر میکردم اما از آنجا که شخصیتهای علمی و فرهنگی، در قالب زمان نمیگنجند، یادبود از آنان نیز در هر زمانی مناسبت دارد. حمزه شینواری شخصیتی […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
حمزه شینواری، شاعر ولایی
دیروز ۲۹ دلو برابر با بیستوهشتمین سالروز درگذشت «حمزه شینواری» از شاعران پشتوزبان بود. مناسب بود که دیروز این یادداشت را منتشر میکردم اما از آنجا که شخصیتهای علمی و فرهنگی، در قالب زمان نمیگنجند، یادبود از آنان نیز در هر زمانی مناسبت دارد. حمزه شینواری شخصیتی شناخته شده برای جامعه پشتونهای افغانستان و پاکستان است. اگر پنج نفر از سخنوران و شاعران زبان و ادبیات پشتو را نام ببریم، بدون تردید حمزه بابا، در بین همین پنج نفر قرار خواهد گرفت. او را در ردیف نامآوران ادب و سخن پشتو چون «خوشحال خان ختک»، «عبدالحمید مومند» و «عبدالرحمان بابا» دانستهاند اما حمزه در سرودن غزل، گوی سبقت را از همه ربوده و به همین خاطر به «غزل بابا» شهرت یافته است. او علاوه بر نثرنویسی و شاعری که آثارش را بیش از بیست عنوان نوشتهاند، عارف و سالک وارستهای بود که این مقام را به تصریح خودش، از محبت به آل رسول(ص) و علی(ع) به دست آورده بود.
حمزه در سال ۱۲۸۶خورشیدی برابر با ۱۹۰۷میلادی در روستای «اشرف خیل» در منطقه «لندی کوتل» از توابع «خیبر» در مناطق قبایلی پاکستان فعلی متولد شد. منطقه خیبر، نام خود را از گذرگاه خیبر گرفته که یکی از راههای اصلی مواصلاتی بین پاکستان و افغانستان است. خیبر همان گذرگاهی است که محل عبور بسیاری از نیروهای مهاجم به شبهقاره هند بوده است. «افریدی» و «شینواری» دو قبیله مهم در خیبر هستند.
حمزه رحمهاللهعلیه در همین محیط رشد کرد و بزرگ شد. البته از آنجا که هدف از یادداشت حاضر، اشاره کوتاه به اشعار ولایی و مراثی حمزه بابا است، از ذکر زندگینامه او خودداری میکنم. این نکته نیز قابل ذکر است که منابع استفاده شده در این یادداشت، کلیات پنججلدی اشعار حمزه بابا است. کلیات اشعار او از سال ۱۹۹۳میلادی به تدریج توسط «آکادمی پشتو» در پیشاور به چاپ رسیده است. منبع دیگری که در این نوشته از آن بهره بردم، کتابی تحت عنوان «غزل بابا د آل محمد په ویر کی» است که در سال ۱۳۸۳خورشیدی توسط انتشارات «نسیم بخارا» در تهران به طبع چاپ آراسته شده است.
حمزه بابا، از محبان مخلص اهلبیت(ع) بود. اگر موضوع تقیه را در نظر نگیریم، او در ظاهر از فقه اهلسنت پیروی میکرد اما در عین حال به ولایت امام علی(ع) و امامت ائمه معصومین نیز اعتقاد راسخ داشت. او در جایجای کلیات خود، عقیدهاش را آشکارا بیان کرده است. حمزه شینواری، دلسوخته خاندان عصمت و طهارت(ع) است که یکی از مراثی طولانی او در شهادت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) صفحات ۳۳۶ تا ۳۴۳ از جلد پنجم کلیاتش را به خود اختصاص داده است. او در این مرثیه که از هنر غزلسرایی نیز بهره برده است، درباره شهادت امام حسن مجتبی(ع) همان دیدگاه امامیه را دارد و امام را شهید زهر جفا میداند. حمزه بابا در همین سروده، رسالت و امامت را زنجیری با یک حلقه مفقوده دانسته که با شهادت امام حسین(ع) به هم وصل گردیده است.
دا یوه کړۍ وه پاتي په زنځیر د شهادت کښې
امامت کړه ور پوره په سلسله د رسالت کښې
حمزه علیهالرحمه در سروده دیگری که در صفحه ۴۶۵ جلد چهارم کلیاتش آمده، ولایت و امامت را سلسله هدایت دانسته است که در امتداد زنجیر رسالت قرار دارند:
لوي زنځیر د رسالت و ته نظر کړه
سلسلی د هدایت و ته نظر کړه
ولایت او امامت و ته نظر کړه
د شروع نه نهایت و ته نظر کړه
او همچنین در صفحه ۴۳۲ جلد چهارم کلیاتش، اهلبیت(ع) را منتخب از جانب خداوند برای هدایت دانسته است:
خدای چې محمد د رسالت د پاره غوره کړ
آل یې د علی د هدایت د پاره غوره کړ
این محب اهلبیت، در صفحات ۳۰۴ تا ۳۰۶ جلد پنجم کلیات خود، سوزنامهای دارد که در آن با امام حسین(ع) درد دل کرده است. حمزه در همین سوزنامه که از دجال روزگار به امام حسین(ع) شکایت میکند، تلویحی اعتقاد خود به امام دوازدهم را نیز بیان کرده است:
خپل مهدي ته ووایه چې راشي دې دجال ته
اوګڼي روان د فنا لور ته دا ملت دی
غزل بابا، در صفحه ۵۵۲ جلد پنجم کلیات خود، ذیل بیان حال امام حسین(ع) در لحظه شهادت، اعتقاد خود به «حدیث ثقلین» را نیز بسیار ماهرانه بیان کرده است:
دلته امام د قربانې بلند مقام ولید
دلته خپل ځان ته ثقلین یي په سلا ولید
او در صفحه ۶۲۳ جلد پنجم کلیاتش، صحنه به میدان رفتن امام حسین(ع) را با زیبایی خاصی بیان کرده است. مشهور است که امام حسین(ع) در همین لحظه، به حضرت زینب(س) چندین وصیت کرد که ثبت مقاتل است. حمزه بابا یکی از این وصایا را که امام حسین(ع) به حفاظت از جان امام سجاد(ع) تأکید کرده، به نظم درآورده است. این محب اهلبیت(ع) در عین حال به صورت غیرمستقیم بر تداوم امامت پس از شهادت امام حسین(ع) نیز اشاره کرده است:
تل کړه حفاظت یي چې رنځور زینالعباد دی
پاتې دا وارث د خاندان د مصطفی دی
او در صفحه ۶۵۵ جلد پنجم کلیات خود، ضمن بیان لحظه به میدان رفتن امام حسین(ع)، با زیرکی خاصی، چند نکته اعتقادی را که مختص اعتقاد پیروان فقه جعفری است، بازگو کرده است:
ګوره ورته مخکښې دبدبه د امامت لري
شاوته صولت دغه زلمی د ولایت لري
شان د خلافت او د عصمت او د عفت لري
ځکه خو دستار په سر د شاه رسالت لري
همانطور که خوانندگان عزیز میدانند، امامت، ولایت و عصمت، سه اصل اعتقادی پیروان اهلبیت(ع) درباره این خاندان است.
حمزه بابای شینواری در صفحه ۶۷۲ جلد پنجم کلیات خود، ضمن بیان لحظات آخر جانسوز شهادت امام حسین(ع)، باردیگر به اصول اعتقادی پیروان خاندان عصمت و طهارت، اشاره نموده و آن را واضحتر بیان کرده است:
چې شوه معیار د مسلمان د عبدیت سجده
د امامت او طهارت او د عصمت سجده
پکښې راجمع شوې سجدې د جن او انس ملک
چې کړه ادا امام حسین د شهادت سجده
او در صفحه ۵۰۳ جلد پنجم کلیاتش، کسانی را که در «یاری» و «محبت» پنجتن قرار ندارند، بیمارانی دانسته که روح آنان مرده است:
چې هر څوک د پنجتن نه لري یاري
مرګ د روح یې دی له دغې بیماری
سالانه به مناسبتهای مختلف از مقام این مرد الهی که «امیرالمتغزلین» و «ابوالمراد» نیز مشهور است، تجلیل میشود اما تاکنون تحقیق جامعی درباره زندگی اجتماعی او صورت نگرفته است تا مشخص شود که حمزه چگونه توانست از محیط بسته و تاریک مناطق قبایلی پاکستان، ضمیرش را صیقل دهد و به روشنایی برسد. البته حمزه خودش، راز این معمّا را حل کرده است. او از محبت شخصی دَم میزند که هر کسی به دامان او چنگ زد، هدایت مییابد. بلی، امیر حمزه که باید او را سرآمد شاعران پشتوزبان نامید، در صفحه ۵۰۷ جلد پنجم کلیاتش، بیپرده سخن گفته و فریاد زده که به خاطر محبت حضرت علی(ع)، به مقام اولیاء رسیده و قلبش «جلی» یا «روشن» شده است:
چې مخلص په محبت کښې د علي یم
زه هر څو که ګنهکار یمه ولی یم
دا د هغی پاکی مینی برکت دی
چې دښمن د خارجي او درغلي یم
دا چې څه زما د خولی نه اوریده شي
هم د دی په څیر په زړه باندی جلي یم
حمزه بابای شینواری، علاوه بر طبع لطیف تغزلی، مرثیهسرای توانای در بیان مصایب اهلبیت(ع) به خصوص امام حسین(ع) است. نزدیک به ۱۰۰ صفحه از کلیات پنج جلدی این مرد الهی، به مرثیهها و نوحههای مصیبت امام حسین(ع) و اهلبیت اختصاص دارد.
در اینجا حیفم آمد که یکی از مراثی او برای اهلبیت را به صورت کامل ذکر نکنم. نخست شعر او را که در صفحه ۶۱۳ جلد پنجم کلیاتش آمده، میآورم و سپس به فارسی ترجمه میکنم:
دا ستمونه چې په آل د مصطفی شوي دي
په ویړ جهان کښې راته وایه چې په چا شوي دي
هغه ناشوني چې شیطان هم ترې امان غواړي
هغه په آل د محمد په کربلا شوي دي
تل به روانه وي د حق او د باطل جګړه
لکه جنګونه د تیرې او د رڼا شوي دي
چې پاک نبي په پاکو لبو ښکلولو مدام
ډیر ګوزارونه د هغه په مخ او شا شوي دي
د اولادونو خاوندانو تصور خو اوکړئ
په ماشومانو چې ظلمونه د زهرا شوي دي
عجیبه دا چې دا روا مسلمانانو ګڼل
خو کافرانو دا ویل چې ناروا شوي دي
ترجمه:
این ستمهایی که به آل مصطفی شده است
به من بگو که در این جهان وسیع به چه کسی شده است؟
آن ناممکنی که شیطان نیز از آن امان میخواهد
همان ناممکن نسبت به آل محمد در کربلا شده است
همیشه منازعه بین حق و باطل ادامه دارد
مانند جنگهایی که بین روشنی و تاریکی شده است
نبیپاک که با لبان مطهرش همیشه میبوسید
به پشت و صورت آن ضربات زیادی وارد شده است
صاحبان فرزندان، تصور کنید
ظلمهایی که به کودکان زهرا شده است
عجب است که مسلمانها آن را جایز میدانستند
اما کفار میگفتند که کار ناجایز شده است
از حمزه بابای شینواری اشعار مهدوی نیز برجای مانده است که به خاطر طولانی شدن یادداشت حاضر، از ذکر آنها خودداری میکنم. سخن را خلاصه کنم که حمزه بابای شینواری، در ۲۹ دلو سال ۱۳۷۲خورشیدی در سن ۸۶ سالگی، در حالی که قلبش مملو از مهر و محبت اهلبیت بود، درگذشت. پیکر او را در یک مراسم معمولی در زادگاهش یعنی «لندی کوتل» به خاک سپردند. او گمنام زیست و گمنام دنیا را بدرود گفت اما سالها پس از درگذشت او، تا حدودی متوجه شدند که امیرحمزه شینواری چه شخصیتی بوده است.
البته دجالی که شینواری همیشه از آنان در آثارش مینالید، پس از درگذشت او به سراغش آمدند. بلی، مقبره امیرحمزه در سال ۱۳۸۹خورشیدی توسط خناسان زمان منفجر شد اما اخیراً دوباره به بهترین وجه، نوسازی و بازسازی شده است. روحش شاد و یادش گرامی باد
مرادی شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
-
ټیګونه: