بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان فرق بين جامعه وجنگل چيست؟ بين جنگل و جامعه بسيار فرق است. در جنگل حيوانات زندگى مى کنند، و حيوانات از نعمت عقل و فکر و آموختن محروم هستند. در جنگل که جاى زندگى حيوانات گوناگون است چيزى به نام نظم و قانون وجود ندارد. در […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فرق بين جامعه وجنگل چيست؟
بين جنگل و جامعه بسيار فرق است. در جنگل حيوانات زندگى مى کنند، و حيوانات از نعمت عقل و فکر و آموختن محروم هستند. در جنگل که جاى زندگى حيوانات گوناگون است چيزى به نام نظم و قانون وجود ندارد. در آنجا هر حيوانى که زورش زيادتر و درندگى آن بيشتر باشد، از همه حيوانات برتر و بالاتر بوده و از هر نعمتى بر خوردار است.
دربين حيوانات جنگل رحم و عطوفت، گذشت،ايثار، مهربانى ، همدردى، همزيستى مسالمت آميز، صلح و صفا و آرامش و آسايش وجود ندارد. زورمندان هميشه در حالت حمله و ضعيفان هميشه در حالت دفاع قرار دارند و حيوانات ضعيف وکوچک و ناتوان هميشه در حالت ترس و وحشت به سر مى برند.
اما جامعه جاى زندگى انسانهاست ، خداوند متعال انسان را از نعمت عقل ، فکر و آموختن برخوردار کرده در جامعه انسانها قانون وجود دارد.
قانون روابط انسانها را با يکديگر تنظيم مى نمايد. به طورى که قوى و کسى که زورش از همه بيشتر است نمى تواند بر انسانهاى ضعيف و ناتوان ظلم و ستم نمايد. در جامعه اى که قانون به خوبى اجرا مى شود همه مردم ضعيف و قوى يکسان از نعمتهاى الهى برخوردار خواهند بود. در جوامع انسانى در سايه قانون روز بروز رحم، عطوفت ، گذشت، فداکارى، صلح ، صفا، آرامش و… زيادتر مى شود و انسانها با آرامش و آسايش زندگى مى نمايند.
۲ _ جامعه بهتر کدام است؟
جامعه اى بهتر و سالمتر است که قانون آن بهتر و دقيق تر باشد . قانونى که تمام نيازها و خواسته هاى روحى، جسمى ، مادى و معنوى انسانها را خوب تر و بهتر برآورده سازد . به خاطر همين ، جوامع انسانى نيازمند به قانون آسمانى است. زيرا خداى بزرگ چون خالق انسانها و جهان است. انسان را خوب مى شناسد و ارتباط او را با خود او و جامعه و جهان بهتر مى داند. از نيازمنديها و مشکلات آنها بهتر اطلاع دارد. و چون خداوند مهربان هميشه براى بندگان خود خوبى و سعادت را مى خواهد پس قانونى که او درست مى کند سالمترين و بهترين قانون است. در نتيجه قانون خدايى بهترين جامعه را بوجود مى آورد.
۳ _ قانون خداوند متعال با قانون ساخته بشر چه تفاوتهاى دارند؟
بين اين دو قانون تفاوتهاى بسيار زيادى است. قانون ساخته دست انسانها هيچ وقت کامل نيست. و بخاطر همين هر چند بار عوض مى شود و کم و زياد مى گردد، چون انسان هنوز به صورت کامل جهان و خود را نشناخته است. دانستنى هاى زيادى در جهان است که انسان به آنها دست نيافته و از نيازمنديها و مشکلات و خواسته هاى روحى و روانى و عاطفى و جسمى خود بى خبر است.
ولى قانون خدايى هيچ وقت تغيير نمى کند، چون قانونگذار که خالق مهربان ماست تمام نيازهاى ما را در نظر دارد. و بر اساس آن نيازها قانون جامع و کاملى براى انسان ساخته است که پيروى از ان باعث سعادت انسان ميشود.
۴_ دنيا و آخرت چيست؟
انسان موجودى است که دو نوع زندگى در پيش رو دارد:
الف: زندگى در دنيا که از ولادت شروع مى شود و تا مرگ ادامه دارد و مدت آن براى هر کس به اندازه عمرى است که خداى مهربان به او داده است . در دنيا انسان بايد شب و روز تلاش کند تا بتواند نيازهاى جسمى و روحى خود و ديگران را برطرف سازد.
ب: زندگى در آخرت که همان زندگى در جهان پس از مرگ است و ما چه بخواهيم يا نخواهيم همه روزى با ان روبرو خواهيم شد انسانها در آنجا نيازمنديهاى دارند که براى برطرف کردن آنها بايد در همين زندگى دنيا تلاش کنند و از زندگى دنيا براى بهتر زندگى کردن در جهان پس از مرگ استفاده کنند و بايد بدانيم مدت زمانى را که ما در عالم پس از مرگ تنها در قبر درنگ مى کنيم هيچ معلوم نيست شايد صدها سال طول بکشد.
برگ عيشى به گور خويش فرست
کس نيارد ز پس تو پيــــش فرست
۵_ دين يعنى چه؟
دين همان قانون خداوند است که راه و رسم زندگى را به انسان مى آموزد، و خداوند اين قانون را بر اساس نيازهاى روحى و جسمى ، فردى و اجتماعى انسانها تنظيم کرده و فرستاده است.
۶_ فايده دين چيست؟
هر کس به قانون خداوند يعنى دين عمل کند، در اين دنيا و جهان پس از مرگ زندگى خوب و خوشى خواهد داشت.
۷_ بعضى فايده هاى دين براى دنيا چيست؟
هر انسان در دنيا يک زندگى شخصى دارد که مربوط به خود اوست و يک زندگى اجتماعى که در آن با خانواده و جامعه سرو کار دارد و دين براى هر دو نوع زندگى انسان برنامه هاو فايده هاى زيادى دارد.
بعضى از فايده هاى دين در زندگى شخصى انسان را بيان داريد؟
انسان دين دار چون اعتقاد داردکه خالق او يعنى خداى مهربان آگاه از همه چيز است و هميشه خير و سعادت و آرامش دنيا و آخرت او را مى خواهد. پس مى داند که هر چيز را که انجام مى دهد و يا هر مشکلى که براى او پيش مى آيد، خداوند متعال همه را مى داند، و همه در محضر حضرتش انجام مى گيرد. و او قدرت دارد که انسان را کمک کند و مشکل او را برطرف کند .
بنابرين اگر مشکل و گرفتارى انسان زود برطرف نميشود، حتما خداوند خير او را در ان مى بيند و مى داند. ولى ما آن خير را نمى دانيم، چرا که ما از اسرار زندگى و پيچ و خمهاى زندگى خبر نداريم، و نمى توانيم آينده خود را پيش بينى کنيم. زياد اتفاق مى افتد که انسان بعضى از پيشامدها را در زندگى ناخوش مى داند و از ان ناراحت است ولى پس از گذشت چند روزى به خوبى مى بيند که آن پيشامد به نفع و فايده او بوده است.
بنابراين انسان با اين اعتقاد در برابر مشکلات و گرفتاريها با صبر و بردبارى ، همراه با تلاش و کوشش با لبخندى حاکى از رضايت مى ايستد و همواره اميدوار به لطف خداوند بوده و هيچگاه مايوس و نااميد نمى شود و هيچ گاه چون شکست خورده گان دست به اعمال احمقانه نمى زند و حتا زبان اعتراض نمى گشايد، چون مى داند که گرفتارى او خالى از لطف و پاداش نيست.
و به گفته شاعر:
به عنايت بخورم زهر که شــــاهد ســــــاقى است
به ارادت بکشـــــم درد کــــه درمـــانـم از اوســــت
زخـــــــم خـــــونينم اگــــر به نــــــــــشود به باشـــــــــد
اى خــوش ان زخم که همواره مرا مرحم از اوست
۹_ بعضى از فوايد دين در زندگى اجتماعى چيست؟
هر انسان مى داند که رزى حتما مى ميرد و اين جهان را ترک مى کند . انسان معتقد به خدا و پايبند به دين عقيده دارد که حتما پس از مرگ به جهان ديگر منتقل مى شود و در آن جهان نتيجه رفتار و کردار خود را خواهد ديد. پس مى فهمد که اعتقاد صحيح و کارهاى خوب و شايسته او در اين جهان سبب آرامش و آسايش او در جهان آخرت شده و نيز اعتقاد نادرست و کارهاى بد و ناشايست او در آن جهان باعث گرفتارى و عذاب او ميگردد. و نيز مى داند که نيتجه هر کار و رفتار خوب يا بد خود را در اين دنيا هم مى بيند. پس او براى جلوگيرى از گرفتاريها و مشکلات، هيچگاه خود را به گناه و کارهاى ناشايست آلوده نمى کند و هميشه مى خواهد کارهاى خوب و شايسته انجام دهد. بنابراين در جامعه اى که انسان ها در زندگى شخصى خود همواره اميدوار و شکيبا، همراه با تلاش و کوشش و لبخندى از روى رضايت، زندگى مى کنند، و در زندگى اجتماعى از هر گونه پليدى و گناه دورى کرده و نيز دزدى و گرانفروشى و ظلم و ستم و… را به يکديگر روا نمى دارند – با ديگران چنان رفتار مى کنند که دوست دارند ديگران با آنها چنين رفتار کنند – جامعه خوب و نمونه بوده و سعادت فردى واجتماعى انسان را تامين مى کند.
پس در يک کلمه :
دين ، اميد زندگى و سبب دورى از گناه و پليدى است.
۱۰- دين بر چه پايه هايى استوار است؟
دين سه شاخه اصلى دارد که عبارتند از:
الف: اصول دين (اعتقادات)
ب: فروع دين ( برنامه هاى عملى انسان)
ج: اخلاق ( صفات نيک و خوبى که از دين مى آموزيم)
۱۱ _ اصول دين يعنى چه؟
اصول جمع اصل است، يعنى پايه و بن و بيخ هر چيز، مثل ريشه درخت.
پس اصول دين يعنى آنچه که اصل و پايه و ريشه دين است. و مسلمان کسى است که اصول دين را قبول داشته باشد. زيرا اگر آنها نباشند ديگر دين وجود نخواهد داشت. مثل پايه و اساس ديوار خانه که اگر آن نباشد، خانه هم نيست يا ريشه درخت که اگر ريشه نباشد درخت هم نيست.
منبع :
نام کتاب : صد پرسش اعتقادی
نويسنده : احمد علي شيخزاده مدرس
ناشر : کانون فرهنگي امام جعفر صادق- کابل