بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان نقش تفکر در زندگي پس از آنکه اهميت و ارزش تفکر را در وجود انسان و موقعيت انسان را در نظام آفرينش در يافتيم لازم است پيرامون «نقش تفکر در زندگي» انسان پرداخته تا کاربرد عملي آنرا در زندگي روزمره انسانها طوريکه هست دريابيم. واقعيت نشان […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
نقش تفکر در زندگي
پس از آنکه اهميت و ارزش تفکر را در وجود انسان و موقعيت انسان را در نظام آفرينش در يافتيم لازم است پيرامون «نقش تفکر در زندگي» انسان پرداخته تا کاربرد عملي آنرا در زندگي روزمره انسانها طوريکه هست دريابيم.
واقعيت نشان داده و تجربه ميفهماند که ميزان زندگي خوب بستگي به خوب تفکر کردن و استفاده بهينه از تفکر دارد.
حقيقت مطلب اين است که زندگي انسانها در روشنائي تفکر آنها مصداق عملي پيدا نموده و شکل ميگيرد. بعبارت ديگر انسانها همانگونه که فکر ميکنند زندگي هم ميکنند.
تاريخ تصويري از زندگي ابتدائي و مختصر انسانهاي بدوي را تا امروز و از امروز تا هر روز ديگر ثبت نموده و مينمايد و علاوتاً نشان ميدهد که زندگي آنها چگونه گسترش يافته و تأثيرپذير از تفکر آنها بوده است.
در هر جائيکه انسان قدم گذاشته و مسکن گزيده است زندگي را طوري سامان بخشيده است که فکر نموده است و در آينده نيز جز اين نخواهد بود.
در هيچ جا زندگي متحول نشده است مگر اينکه افکار و انديشههايشان متحول شده باشد. و چه زيبا کلاميست در قرآن شريف « إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ »
ممکن است امکانات زندگي در يک جامعه بنا به دلايلي متمرکز گردد تا آنجا که جامعه را مصرفي سازند کما اينکه در بسياري از کشورهاي جهان سوم اين کارا کردهاند و ما شاهد زندگي تجملي و افراطي مردم آن سامان بوده ايم و ميبينيم که تناسب في مابين امکانات موجود و زمينههاي فکري در آن جا علاوه بر اينکه کم است آسيبپذير نيز است!
دستيابي به تمدن، ترقي و گذار از مراحل قبايلي و بومي و استفاده از دست آوردهاي مثبت و مفيد در طبيعت و امکانات آن چيزي نبوده و نيست جز استفاده از تفکر. چنانچه بسيار بودهاند کسانيکه انواع امکانات زندگي را در اختيار داشته و دارند اما از آنجائيکه فکراً متحول نشدهاند، توانمندي استفاده از امکانات زندگي را نيز نداشته و ندارند. برعکس هستند کسانيکه از کمترين امکانات زندگي، بهترين زندگي را رقم زده و ميزنند و چه بسا که جناب عالي خود شاهد اين گونه افراد باشيد!
تفاوت زندگي افراد در جوامع پيشرفته و مدرن و يا جوامع عقب افتاده و سنتي استثناپذير از فرمول فوق نميباشد. اگر چه در ظاهر امر روياروئي مظاهر کهنه و جديد را منعکس مينمايد اما با اندک توجه مشاهده ميشودکه تأثير پذيراز تفکريست که در افراد ديده ميشود. زيرا هستند کسانيکه عملاً در جامعة مدرن و پيشرفته زندگي ميکنند اما نه تنها تحت تأثير مظاهر تمدن و دست آوردهاي آن قرار نگرفتهاند که با فکر و انديشه متناسب به باورهاي فکري خودشان زندگي را شکل داده رقم ميزنند. برعکس کساني هم وجود دارند که عملاً در جامعه عقبافتاده زندگي ميکنند اما متناسب به باور فکري تأثيرپذير از جامعه مدرن زندگي را شکل ميدهند! بناً نتيجه ميگيريم که تفکر و استفاده از آن در زندگي انسانها نقش بنيادي و اصولي دارد.
جامعه شناسي و توجه به شاخصههاي روحي و رواني انسانها نشان ميدهد که زندگي ظرافتهاي خاص و پيچيدگيهاي ويژهاي داردکه اندکترين کمتوجهي شفافيت روشن و آشکار زندگي را آسيبپذير، پنهان و یا مرموز ميسازدکه نه تنها بر باورهاي ديگران که در باور خود او هم اثر ميگذارد زيرا خصوصيتهاي موجود در نهاد اندروني انسان و نقش تفکر در زندگي آنها طوري جريان دارد که «فکر» قوي شدن، قهرمان شدن، استاد شدن، مبلغ شدن و هر فکري در او اثرگذار است. بعبارت ديگر ساختار اندروني انسان طوري ساخته شده و مستعد است که در جريان «فکر» قوي شدن قوي ميشوند همچنانيکه «فکر» ضعيف شدن او را ضعيف و نا توان ميسازد.
«تلقين» و اعتماد به نفس، زماني موثر است که همسو و هماهنگ با فکر آنهم در راستاي يک هدف بکار گرفته شود در غير آن هيچگونه کاربردي نخواهد داشت.
در بينش اسلامي مطلبي وجود دارد فوق العاده ظريف و مهم که اگر توجه کنيم کار برد علمي وعملي آن نه جدا از «تفکر» ونه عين «تفکر» بلکه از لازمه تفکر است. به اين معني که فکر را تقويت ميکند.
بعبارت ديگر تکيه بر آن «فکر» را بيمه کردن است و آن عبارت است از «توکل»!
«با توکل زانوي اشتر ببند..» به اين معني که ابتدا فکر نموده و در جريان عمل، اطمينان به «توکل» را نبايد فراموش کرد.
اينکه توکل هم ساخته و پرداخته فکر است در آن هيچ شکي نيست اما ميکانيزم عملي و کاربردي آن علاوه بر اينکه جنبة معنوي و روحي دارد نقش ارتباطي و ارزشی دارد. و احتمال اينکه توکل در تمامي اديان الهي و مکاتب اجتماعي و اخلاقي باشد ممکن و متصور است اما در اسلام علاوه بر توجه تأکيد شده است بالاتر که گاه گاهي جنبه التزامي پيدا کرده و ميکند.
به هر صورت اندکاند افرادي که مصاديق بارز و نمونه عملي خوب زندگي کردن را در جوامع بشري کمائي کرده و بخود اختصاص داده اند.
ايشاناند که زندگي را با تفکر آغاز، با اطمينان شکل و با توکل ادامه ميدهند. داشتن و نداشتن امکانات و تجملات زندگي براي آنها نقش ثانوي دارد و ايشاناند که باعث تعجب ساير افراد و اشخاص گرديده و ميگردد تا جائيکه نسبت به آنها غبطه خورده حسادت ميورزند! به هرصورت نقش تفکر و اهميت آن در زندگي انسانها همانند طرح ساختماني ميماند که ابتدا فکر ميکند بعداً بناي آن را پي ميريزد. توجه به ضرورتهاي مربوط به يک ساختمان از چگونگي مقاومت مواد اولية آن تا نمادهاي دروني و بيروني و غيره بستگي به اندازه سرماية ايست که در آن بکارگرفته میشود.بی تردید که تفکر برای خوب زندگي کردن غیر از خوب زندگی داشتن است. زیرا فرق است میان خوب زندگی کردن و خوب زندگی داشتن!
بعبارت دیگر معیار خوب زندگی نمودن«شخص» است درحالیکه معیار خوب زندگی داشتن «امکانات»!
به هرصورت زندگی مستلزم تفکر است و به هر اندازه که پيرامون آن تفکر نمائیم به همان اندازه اهميت پيدا نموده و عميقتر ميشود ازطرف ديگر زندگي و امکانات زندگی در اين عالم کوتا دلبري نموده وابستگی خاص خودش را ايجاد مینمايد و چه بسا که اگر غفلت شود به دلبستگي تبديل شده و خود راتحميل مینمايد!
بدون شک که دلبستگی اين «دلبر» دل فريب، زيبائي پايدار و جاويدانه حيات را منتفي ساخته و انسان را به مشکلات روبرو مينمايد.
سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر
نویسند : محمد رحیم افضلی