تبلیغات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر  ( به ادامه مطلب قبلی) اما در افغانستان: افغانستان همانند سایركشورهاي ديگر چاشني زهرآگين و كشنده ی مصيبت جانكاه و غير قابل تحمل دشمنان اسلام را در راستای اسلام ستیزی علمی ، عملی و تربیتی متحمل شده و ميشود. منتها […]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر 

( به ادامه مطلب قبلی)

اما در افغانستان:

افغانستان همانند سایركشورهاي ديگر چاشني زهرآگين و كشنده ی مصيبت جانكاه و غير قابل تحمل دشمنان اسلام را در راستای اسلام ستیزی علمی ، عملی و تربیتی متحمل شده و ميشود. منتها با يك تفاوت كه افغانها در حفظ و نگهداری باور های  اسلامی شان نسبت به اکثر مسلما نان دیگر متعبد تر مانده اند!

بعبارت دیگرنسبت به باور ها و اعتقادات اسلامی که از صدر اسلام آموخته اند بومی تر اند. واگر چنانچه غیر از این بودی بعید بود  دربرابر انگلیسها ویا شوروی سابق ایستاده گی می نمودند! بخصوص در رابطه با شوروی که باظاهر انقلابی و دفاع از زحمت کشان و کارگران وارد معرکه میگر دید. اما دیده شد که اسلام در گوشت و پوست ملت ما جایگاه ویژه را بخود اختصاص داده است !و از موئلفه هاي برخواسته از صدر اسلام در رابطه با ایمان، دفاع، شهادت، جهاد و سایر مئولفه های دیگر با  باورهای سنتي و بومي برخواسته از بستر تاریخی و فرهنگی شان همسو یی و هماهنگی نموده اند. و چه بسا كه اگر غير از اين بودي انگيزه ي مقاومت بر خواسته از تربيت و تربيت مبتني بر باورهاي فرهنگي و ايدولوژيك را اين چنيني به نمايش نمي گذاشتند.

تجربه ي برخواسته از انگيزه هاي مبتني بر فرهنگ و تربيت  اسلامي در جامعه ما به اندازه روشن، شفاف وآموزنده بوده است كه دشمنان ما هم به قدرت و توانايي  بازدارنده و موثرآنها اعتراف كرده و مي كنند!

شكست و رسوايي انگليسها در قرن نوزده و نابودي شوروي متوفي در اواخر قرن بيست نمونه ايست روشن.

پس از شكست انگليسها و فعل و انفعالات منطقه يي ناشي از سقوط امپراطوري بريتانياي كبير و هاكذا انقلاب كبير در روسيه آنهم با پشتوانه ماركسيزم كمونيزم و رقابت في مابين آمريكا و شوروي معادلات سياسي منطقه، متغير و فضاي فرهنگي ايدولوژيك متحول گرديد.

از آنجاييكه انگليسها عملاً در حاشيه بازي كشانيده شده و بد نام بودند. اكثر سردمداران و زعماي سياسي همراه با پيرمردان در كشور ما جانب آمريكا را گرفته و باور داشتند كه ( هر سگ باشد، خو باشد ، اما روس نباشد) اما تعدادي از روشنفكران و تحصيلكرده ها علی الرغم اینکه شوروي سابق از حاكميت امان الله در برابر بچه سقا حمايت نموده بود:

(چنانچه آقابكف سفير و نماينده شوروي در كتاب  خاطرات خود مي گويد: در موقعيكه دستوراعزام عساكر روسي را در لباس افغاني مبني بر حمايت از حکومت امان الله خان که به در خواست غلام نبي چرخی صورت گرفته بود مشاهده نمودم، گفتم به چه دليل حكومتی که خود را طرفدار كارگران و زحمت كشان می داند،  از حبيب الله كلكاني كه خود از طبقه كارگر و دهقان است حمايت نمي كند اما از طرفدارغرب و يا يك شاهزاده حمايت ميكند!)

از شوروی و شعارهای ظاهراً انقلابی شوروی حمایت می نمودند و به چيزي جز شوروي سابق باور نداشتند.  آمريكا هم افغانستان را در حوزه شوروي سابق دانسته به همان مقداري كه زعما و سلاطين را با خود داشت، پسنده مي نمود. زیرا از قدرت بزرگ شوروی احساس خطر می نمود!

در چنين شرايط فرهنگ و باور هاي فرهنگي ملت ما از دو طرف هم آمريكا و هم شوروي مورد حمله قرار ميگرفت! اگر چه مسلمانان هم فعاليتهاي سياسي حزبي شان را داشتند .اما در مقايسه به طرفداران شوروي بطي حركت مي نمودند!

دولت و حاكمان خوش باور كه جز حاكميت خود به چيزي ديگر انديشه نداشتند در راستاي اهداف مشترك آمريكا و انگليس تملق نموده در راستای منافع آنها و حفظ خود شان حركت می نمودند که مبادا از حاکمیت سقوط کنند! بناً آنها نه تنها به فعاليتهاي اسلامي علاقه نشان نمي دادند كه زمينه هاي بي تفاوتي نسبت به اسلام و فرهنگ اسلامي را تشديد مي نمودند!

بطور مثال در اكثر مكاتب استادان و معلمان مربوط به مضامين اسلامي از قبيل تفسير، عقايد، دنيات، قرآن كريم واخلاق، معلمان ضعيف، ناقص الاندام، كم معلومات، بد قيافه، بد اخلاق و… را استخدام مي نمودند.! برعكس معلمان انگليسي، فرانسوي، و ساير زبانها و هاكذا مضامين بيولوژي، رياضي وغیره را از استادان و معلمان خوش قيافه، شيك و باسواد و تحصیلکرده ها انتخاب نموده استخدام مي نمودند.

مضافاً بي تفاوتي نسبت به اسلام و اعمال اسلامي را در ادارات دولتي و ساير موسسات اجتماعي و فضاي عمومي تشدید نموده دامن مي زدند تا حساسيت مردم نسبت به باورهاي اسلامي شان كم تر گردد.

از آنطرف شوروي نيز تفكرات خود را با شعار هاي فريبنده ي چون دفاع از عدالت، برابري، توليد ، توسعه، آزادي، ترقي، اقتصاد و غيره ترویج و تبلیغ مي نمودند و اسلام را بعنوان دين کهنه، عقب گرا و ارتجاعي و مسلمانان را افراد واپس گرا، مرتجع و ضد ترقي و آزادي قلمداد مي نمودند! به عبارت دیگر با  تهاجم فرهنگی افغانستان را مورد حمله قرار داده تا بستر متناسب به اهداف شان را در دراز مدت تدارک دیده باشند. چنانچه غرب نسبت به انقلاب اسلامی ایران و موقعیت فاتحانه مجاهدین افغانستان از این روش (تهاجم فرهنگی) استفاده نمود تا اسلام و مسلمانان را از صحنه جهانی خارج نمایند. به این عبارت که مسلمانان افراد خشن، بی سواد، ضد تعلیم، دورازتمدن، چرک، عصبی کثیف، متعصب، عقده ای، انتقام جو در یک جمله تروریزم و وضد حقوق بشر اند. بناً جلو آنها را باید گرفت.

مضافاً امكانات اقتصادي و فرهنگي را از طريق شبكه هاي مرتبط با دولت مردان  و نفوذی های که در ادارات دولتی داشتند، براي افراد مربوط به خودشان فراهم مي نمود تا جلب و جذب نیرو های جدید نموده بستر سازي فرهنگي نمايند.

آنچه اهميت داشت اين بود كه هر دو جناح تمام توان شان را در راستاي نفي فرهنگ اسلام و تربيت اسلامي بكار مي بردند و هنوز هم مي برند!

با جرئت مي توان گفت كه ملت ما از دير باري است كه شاهد اسلام زدايي در كشورشان ميباشند. بخصوص از زمانيكه احزاب  مربوط به قدرتهاي جهاني به خصوص شوروي سابق پايه گذاري گردید!

ويش زلميان اولین تشکل سیاسی بودکه تعدادی افراد وابسته به شوروی سابق بود در آن عضویت داشتند . وبش زلمیان در سال 1328 بوجود آمد که بعداً به شاخه هاي متعدد منشعب گردید. یکی از اهداف زیر بنایی و اصلی همه آنها مبارزه با اسلام و مسلمانان بود. که وارد آن نمیشوم زیرا بحث مفصل و جداگانه لازم دارد. البته در كنار سازمان فوق ساير سازمانهاي ديگر هم عليه مسلمانان فعاليت مي نمودند.

به هر صورت آنچه اتفاق افتاد تسلط ماركسيتهاي وابسته به شوروي سابق را رقم زد و داود خان بعنوان نخستين رئيس جمهور وابسته به ماركسيزم وكمونيزم مدعي تحقق سوسياليزم علمي گرديد. چنانچه در شش ميزان سال 1352 بعد از كودتاي نظامي، طي مصاحبه با خبرنگار يوگوسلاويا گفت: ما ريفرم بنيادي افغانستان را بر اساس سوسياليزم علمي پايه گذاري مي كنيم.

موضع گيري داود خان در رابطه با فرهنگ و سيستم درسي از طريق مدارس، دگرگوني وتحول زير بنايي نظام آموزشي افغانستان را در پي داشت.

داود خان با توزيع مجاني كتابهاي مربوط به شوروي و سيستم تربيتي فرهنگي و هاكذا استفاده از رسانه هاي جمعي مثل روزنامه، راديو وتلويزيون سعي در ساختن ساختار هاي جديد و تغير ساختار هاي اسلامي نمود.

يكي از برنامه هاي خطرناك مربوط به ساختار سازي فرهنگي ايجاد گروه هاي هنري و اعزام جوانان و نوجوانان در شوروي و بورس هاي طويل المدت، كوتاه مدت و ميان مدت بود كه با سرعت انجام مي گرفت.

داود خان نه تنها در قسمت جوانان و نوجوانان كه درحوزه علما هم برنامه ريزي داشت تا متناسب به موقعيت آنها از آنها بهره برداري نمايد.

بطور مثال:

شهيد حجت الااسلام والمسلمين سيد شاه محمد حسين مصباح كه افتخار شاگردي آن بزرگوارا داشتم از جمله علماي بود كه به اسلام حکومتی و یا حکو مت اسلامی و دینی معتقد بود. ایشان از امام خميني(ر) و نظریات آن تبعيت مي نمودند. چنانچه در نامه ی که به تاریخ 19 مرداد 1349  عنواني امام خمینی مبنی بر اعمال خلاف شاه فرستاده وامام هم در پاسخ مطالبی را عنوان حجت الاسلام سید شاه محمد حسین مصباح مرقوم فرموده اند.( جلد دوم صحیفه  نور)

شهید مصباح با روحیه که داشت در يكي از روزها پس از كودتاي داودخان فرمودند: قرار است علما جهت تبريكي نزد داود خان بروند.

دوستان گفتند جناب آقا صاحب شما چه؟آیا رفته اید یا خیر! فرمودند: من هم ميروم اما نه آنطوريكه ديگران رفته اند ویا ميروند!

ايشان فرمود:  تبريكي كه من در نظر دارم و میخواهم برای شخص داود خان بگویم  همراه با مردم خواهد بود زيرا هدفي دارم و ميخواهم براي شخص داود خان بفهمانم كه شناخت مردم نسبت به شما همان شناخت دوران صدارت شما ميباشد!

بناً خود عازم مناطق مركزي گرديد. تا با تعدادي از اهالي آن سامان وارد كابل گردد. ما هم منتظر بوديم تا از كوته سنگي همراه با مردم و مصباح بطرف كاخ رياست جمهوري حركت كنيم چون مسير عبور ما از داخل شهر صورت ميگرفت طبيعي بود كه تا رسيدن به كاخ رياست جمهوري كابل غوغا ميشد!

چيزي كه  شهيد مصباح ميخواست به نمايش بگذارد عملاً مانور قدرت بود. اما با دخالت نيروهاي امنيتي نقشه مصباح عملي نشد، زيرا قبل از رسيدن آنها به كوته سنگي، همراهان مصباح را به تپه تاج بيك برده و پذيرايي نمودند اما شخص مصباح را در موتر سردار عبدالولي از طريق گذر گاه به كاخ رياست جمهوري بردند.

شهيد مصباح جريان مفصل ملاقاتش با داودخان را تعريف نمودند كه اينجانب قسمتی آنرا به عنوان موضع مرتبط با بحث اشاره نموده پيگير مطلب خود ميشوم.

ايشان در قسمتي از صحبتهايش به داود خان فرموده بودند: از اينكه مردم بصورت دسته جمعي خدمت شما ميرسيدند .ضمن عرض تبريكي ميخواستند مطلبي را مجدداً از زبان شما بشوند. و آن اينكه جناب عالي در زمان صدارت به مناطق مركزي سفري داشتيد. در آن زمان مردم شكايتي مبني بر اينكه مواشي(حيوانات) كوچي ها  همواره در موقع فصل بهار، كشت و زراعت آنها را پايمال  نموده و علوفه هاي حیوانات آنها را مي خورند! و جناب عالي در پاسخ فرموده بوديد!

كشور، كشور افغانهاست و زمينها هم براي مواشي آنهاست! پس كجا بروند!

اگر چه داود خان در پاسخ به آقای مصباح گفتند: در آن وقت حرف هاي من حرف و موضع دولت وقت بود نه از خودم. فعلاً من آن نظر را ندارم…

در قسمتي ديگري از صحبت هايش گفت: من شما را ازدور مي شناسم و تعريف سخنراني هاي شما را در رابطه با اسلام و سيوسياليزم و روشنگري هاي شما را براي نسل جوان زياد شنيده ام. خيلي خوشحالم كه روحانيون مثل شما در كشور داريم. بنظر من بين اسلام و سوسياليزم چندان تفاوت و اختلاف نيست و تمام آنچه را اسلام مي گويد سوسيالزم هم مي گويد…

شهيد مصباح فرمودند: من بدون توقف و معطلي گفتم جناب رئيس جمهور بين اسلام و سوسياليزم خيلي تفاوت است زيرا مبناي فلسفي، تاریخی، علمی، اعتقادی و سایر ديدگاه آن در تمام قضاياي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، اعتقادي و غيره كاملاً متفاوت است… به هرصورت داودخان در رابطه با تغير ساختارهاي فرهنگي تربيتي نهايت تلاش را نمود تا باورهاي فرهنگي تربيتي اسلام را در جامعه ما كمرنگ و آسيب پذير سازد.

بدنبال سرنگوني داود خان و روي كار آمدن تركي و كابينه اش آنچه با قوت هر چه بيشتر ادامه پيدا كرد تداوم سيستم فرهنگي تربيتي بجا مانده داودخان بود كه با حضور نيروهاي متجاوز شوروي سابق، سعي در روسي كردن فرهنگ وتربيت مردم علي الخصوص نوجوانان و جوانان نمودند!

به هر صورت آنچه موضوع بحث ماست مسئله آسيب پذيري هاي فرهنگي و تربيتي مردم ماست كه با شدت تمام توسط دولت و قدرتهاي بزرگ منطقه اعمال ميگرديد. چنانچه در جريان يك دهه حاكميت كمونیستها و روسها در افغانستان تمام زير ساختارهاي فرهنگي و اداري كشور همراه با مباني تربيتي و فرهنگي شكننده گرديد و درحدود سه دهه جنگ و ويراني، سيستم آموزشي تربيتي ما منتفي گرديد تا جاييكه آثار و تبعات ناشي از فقدان آنرا لمس مي كنيم.

از طرف دیگر موقعیت کوهستانی وصعب العبور بودن افغانستان در نتیجه حوادثات تاریخی و فعل و انفعالات بین المللی و منطقه یی و هاکذا لشکرکشی ها و حملات ویران کننده سبب شده تا مردمان آن از دست یابی به علم و تحصیل و سواد و تجربه و تحلیل محروم بمانند. و اگر تعدادی نوابغ و یا شخصیتهای علمی و فرهنگی در دامان زیبای آن بدنیا آمده است. شرایط طوری بوده است که اکثراً در حوزه های تعلیمی بیرون از مرزها به ثمر نشسته اند. و افغانستان خود ازنعمت حضور مسلمانانی که اسلام تحقیقی و استدلالی و علمی را در آن وادی بکار گیرند محروم مانده اند! البته این بدان معنی نبوده و نیست که افغانستان فاقد شخصیتهای بزرگ و استعداد های درخشان بوده و یا است بلکه به این معنی است که از دانش و بینش علمی آنها بصورت منظم استفاده نشده و هنوز هم نمی شود!  در حالیکه باورهای شان نسبت به اسلام و فرهنگ اسلامی دست نخورده  و تعبدی وتربیتی باقی مانده است.

بعبارت ساده اسلام در افغانستان یک اسلام تعبدی، فرهنگی، تربیتی، بازدارنده و انگیزه یی میباشد تا یک اسلام استد لالی، تحقیقی، تحلیلی، علمی و کاربردی بناً از آنچه که دارند دفاع، و به آنچه که عقیده دارند نگهداری و به آنچه که فکر می کنند عشق می ورزند و جان فشانی می کنند. و هر روزی که مطمئن شوند که از ناحیه مطالب فوق آسیب پذیر میشوند، شور و شورش و فریاد و غلغله براه انداخته از هرطرف حادثه می آفرینند و هر ممکن را ناممکن و هر ناممکن را ممکن می سازند! حکومتی را سرنگون و قدرتی را ذلیل و جهانی را نجات  میدهند هر چند خود نابود شده و میشوند!

این است که همواره خوب می جنگند ودفاع میکند و پیروز میشوند. اما هر گز خوب حکومت کرده نتوانسته و متاسفانه نمی توانند!

به هر صورت پي آمد آثار شوم حضور ماركسيتها و جنگ سي ساله و هاكذا حضور نيروهاي جامعه جهاني را در رابطه تبعات فرهنگی و فعالیت آنها پي گرفته به بررسي مي نشينيم.

اول: – افت تحصيلي و علمي اعم از (كيفي وكمي)

در اين رابطه آنچه بوقوع پيوسته است بزرگترين مصيبت ملي و بين المللي است كه كه جبران آن براي ملت ما بسادگی ممكن و ميسر نمي باشد. زيرا اكثر نيروهاي علمي و تخصصي و مبارزين حرفه يي ملت بواسط شبكه سياسي (ك،ج،ب) سر به نيست گرديده است.

آغاز طرح نابودي شخصيت هاي علمي و مبارزين حرفه ای در كشور ما توطئه كاملاً حساب شده ي شوروي سابق بود كه از زمان حكومت داود خان آغاز و به تدريج ادامه پيدا كرد.

داود با استبداد راي و خود كامگي كه در وادي سياست داشت همانند ضحاك مار بدوش دنبال مبارزین حرفه ای و متفكرین مستقل بود. در وادي تفكر داودخان جايگاه شعار هر كه با ما نيست، دشمن ماست اهميت بس ويژه داشت بناً تعدادي از شخصيتهاي مبا رز را دستگير و زنداني و تعدادي را هم شهيد نمودند!

سرنگوني داودخان نه تنها كه هيچ گونه تغيري در روند حذف نيروهاي فكري نياورد كه بيشتر تشديد گرديد. چنانچه در نخستين ماه هاي حكومت تركي اكثر علما، اساتيد، معلمان، محصلين، متخصصين و نيروهاي مردمي دستگير و زنداني گرديد!  براستي چرا تفكر حذف سر به نيست كردن نيروهاي فكري و فرهنگي ملت ما ادامه پيدا کرده و ميكند؟ آيا كسي تا حال فكر كرده است؟

و هم اکنون چه مي بيند؟!

 واقعيت امر نشان ميدهد كه شوروي طرح نابود كردن تمام تحصيلكرده ها، متخصصين، علما، معلمان، و ساير نيروهاي فرهنگي را داشتند تا صحنه را براي روسي سازي افغانستان آماده سازند!  اعلام لست دوازده هزار شهيد زنداني پس از حكومت حفيظ الله امين ادعای ما را تائيد مي نمايد.

شوروي با استفاده از عناصر نفوذي در ميان مهاجرين و ارتباط با بعضي قوماندانهاي كه از درك قضايا عاجز بودند عليه تحصيلكرده ها بخصوص معلمان، پزشكان، انجينران وغيره تبليغات نموده تا قشر تحصيلكرده را از متن جهاد در حاشيه كشانيده و زمينه را براي افراد ضعيف و فاقد علم آماده سازند! و چه بسا كه تعدادي زيادي از آنها توسط بعضي از قوماندانها در بعضی از احزاب جهادي وشبکه های داخلی و خارجی ترور گرديده و بایکوت فرهنگی و سیاسی  مذهبی میشدند! صاحب اندیشه بودن و مستقل فکر کردن حتی اگر اسلامی هم می بود بزرگترین گناه برای آنها و بهترین بهانه برای اینها (افراد وابسته به شبکه ها) بود  و چه بسا فرزندان مسلمان و صاحب اندیشه، که در این راه بشهادت رسیده و مصداق عملی و عینی (بای ذنب قتلت) واقع شده اند! که خداوند از مسببین اصلی و عاملان اجیر شده آنها نمی گذرد!

شوروی سابق پروسه حذف نیرو های مستقل و اسلامی را در داخل و خارج تسريع بخشيده و زمينه را براي تحكيم پايه حكومت كمونستها تقويت می نمود چنانچه تركي در يكي از صحبتهاي  خصوصی خود اشاره نموده بودند كه یک سوم حصه نفوذ افغانستان که هفت مليون نوجوان افغاني می شود بدرد ما و كشور ما مي خورد!

شوروي با استفاده از فعاليت فرهنگي تلاش مي نمود تا سيستم و مباني تعليمي فرهنگي را تبديل نموده و علاوتاً عناصر باز دارنده را بصورت تدريجي حذف نمايد. كاري كه امروز آمريكا و جامعه جهاني مي كند!

به هر صورت شوروي با تمام قدرت نظامي و طرح هاي بلند مدت در برابر اراده مجاهد مردان ملت ما و خواست خداوند تبارك وتعالي به زانو در آمده نابود گرديد. اما اثرات ناشي از تجاوز آن را هم اكنون در تمام بدنه كشور بخصوص در حوزه تعليمي و تحصيلي لمس مي كنيم بطور مثال:

سال 1384 در كابل خدمت یک ازتن دوستانیکه پست یکی از  وزارت های کلیدی  را داشتند نشسته بودم و صحبت می نمودیم  ايشان ضمن بررسي مشكلات وكمبود پرسنل وكادر ورزيده در ادارات دولتي وعدم نیروی تحصیلکرده و با سواد فرمودند: افضلي صاحب از من بخاطر داشته باش كه ما آخرين افراد باسواد وتحصليكرده كابينه دولت جمهوري اسلامي افغانستان در عصر و زمان موجود هستيم كه مي بيني!

زيرا ما آخرين تحصيلكرده ها و فارغ اتحصیلانی هستیم که پس از ما كشور به سمت و سوي جنگ رفته و مدارس تعطيل گرديده است!

به این عبارت که افغانستان بعد از ما سی سال فارغ التحصیل نداشته تا پست های کشور را تصاحب کنند زیرا مکتب و دانشگاه و استاد نبوده است. که تربیت شوند!

فرمايش و صحت گفتار برادر عزيز ما …. وقتي برايم مصداق پيدا كرد كه صحبت يك تن از صاحب نظران  كشور را در میز گرد تلویزیونی پیرامون صحبت يك تن از وزرا مبني بر اينكه ( ما به مهندس و … متخصص نياز نداريم) شنیدم : که می گفت: اين درست است كه جناب وزير مدارك تحصيلي فوق ليسانس دارد اما من مي گويم او بي سواد است! و بدرد افغانستان نمي خورد!

صرف نظر از اینکه مراد وزیر صاحب محترم  چه بوده و یا چه میخواسته است بگوید! آنچه از صحبت تلویزیونی پيدا بود نفس صحبت کسانی بود که در یک میزگرد تلویزیونی شرکت داشتند و در دفاع از متخصصین و تحصیل کرده ها طوری صحبت می نمودند که عملاً مطلب پیرامون وزیر را تایید می نمودند! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل! براستی این نیست جز افت تحصیلی و یا علمی که دامن گیر ملت ماشده است!

دوم:- افت فرهنگي در امور(تربيتي، تعليمي، اجتماعي، اقتصادي)

يكي از پي آمد هاي كه در جريان بحران هاي اجتماعي شكل  گرفته و ميگيرد آسيب پذيري فرهنگ و برنامه هاي فرهنگي است. بعبارت ديگر تداوم بحران و كشمكشهاي سياسي، فرهنگي و يا نظامي در يك كشور مراحل مختلفي را در پي دارد.

نخستين طبعات آسيب پذيري فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي بر خواسته از بحران،  رايج شدن انديشه هاي متفاوت افراد و اشخاصي ايست كه به نوعي اثر گذاراند . به اين عبارت كه هركس متناسب به قدرت وتوانايي كه دارد برنامه ريزي نموده و عمل مي كند و چه بسا كه آنرا سبغه قانوني داده و تحميل  مي نمايند.

اجراي برنامه هاي متفاوت توسط افراد و اشخاص زورگو و فاقد صلاحيت  علاوه بر اينكه ارزشها را منتفي نموده فرهنگ را به چالش مي كشاند. مضافاً دشمني ها را تشديد مي نمايد.

تداوم و تكرار برنامه ها ي مخرب بستر ساز برنامه ي كسانيكه بحران را كنترل مي نمايند ميگردد. سرنوشت مردم ما در رابطه با كشورها و شبكه هاي دست اندر كار نشان داده و ميدهد كه چگونه زمينه سازي نموده وسپس بحران سازي كرده و ارزشها را به چالش كشانيده اند.

آنها ابتدا بحران فكري فرهنگي سياسي را دامن زده و سپس ارزشها را كمرنگ نموده و چالش می آفرینند. تداوم چالشهاي سياسي فرهنگي منجر به بحران نظامي و نهايتاً به تجاوز و اشغال انجاميده و می انجامد. سرانجام زمينه براي تفكر و طرح برنامه ي كسانيكه بحران را كنترل مي نمايند آماده گرديده و میگردد!

ملت ما بخاطر دارند كه چگونه فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي شان به بازي چه گرفته شده و يا ميشود !

ملت ما بياد مي آورند كه چگونه در برابر متجاوزين و اشغالگران مقاومت نموده و آنها را ذليلانه از كشور بيرون نمودند!

ملت ما زمانی را كه گاهي بدستور مجاهدين گوش فرا ميدادند و گاهي به نيروهاي دولتي هرگز فراموش نكرده اند!

ملت ما هرگز فراموش نمي كنند كه در شهرهای شان حكومت هاي محلي  و منطقه ای تشكيل شده بود و هركس در محدوده خودش حكومت ميكرد!

و ملت ما ديدند و بياد دارند، روزهاي راكه شما هم ديديد و به ياد داريد ويا اينكه شنيده و يا مي شنويد كه به چه ميزان افت فرهنگي، تربيتي، اخلاقي، اجتماعي واقتصادي نموده ايم كه از نوشتن آن خجالت مي كشم!

در يك كلمه مي توان گفت:  در جريان سي سال و اندي بحران، تجاوز، اشغال، جهاد و دفاع همه چيزما شكننده و آسيب پذير گرديد. دشمن فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعی وزير ساختارهاي اسلامي ملي و سنتی ما را در رابطه با امور تربيتي و اجتماعي ويران نموده است و آنچه را ميخواست، آماده كرده است بخصوص زمانيكه پيروزي و فتح بزرگ جهاد و مجاهدين را در نتيجه ندانم كاري دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه بد نام و منتفی نمودند!

بعبارت ديگر مي توان گفت: دشمنان اسلام با يك بازي حساب شده و چند بعدی نشان دادند که طينت ناپاك شان همراه با خواسته هوشمندانه، قلب خون آلود و پر اضطراب ماركسيزم ليننزم را كه بر بخشي از جهان حكومت مي نمود بوسيله فرندان  و طرفداران نسبت به سوسيالیزم و كمونيزم دريده و از فضای گرم و پر حرارت سنگرداران جهاد  في سبيل الله در رابطه با رویا روی قرار گرفتن آنها که با کمک و الطاف الهی همراه بود سوء استفاده نمودند تا جا ییکه  آنها را بخاك و خون كشيده و منحل نمودند . و چه زیرکانه ایادی پاکستانی اش را وسیله قرارداده و جهاد بر حق ملت ما را آسیب پذیر و مجاهدین را در محاصره قرار دادند و مضافاً مسلمانان ساده دل و تهی عقل و بی اراده را در پوشش صلح و شریعت اسلامی استخدام نموده  و با شمشیر شریعت اسلامی قلب دیانت و جهاد را که خطری برای دشمنان اسلام و مسلمین بود، دریده و انقلاب اسلامي را نشانه گرفته اند. تا بر ويرانه هاي کشوری كه وجب  وجب آن بوي عطر خون شهيد ميدهد بناي جديد را با نسل جديد و فرهنگ جديد به تجربه بگیرند که كور خوانده اند!

سوم:- افت انگيزه هاي باز دارنده ( اسلامي، ملي و مذهبي)

حقيقت مطلب نشان ميدهد كه عمده ترين دلیل افت انگیزه های باز دارنده اسلامی و ملی مذهبی ناشي از برخورد منفي نيروهاي بنام جهاد است كه بصورت عكس العمل منعكس گرديده و ميگردد!

واقعيت اين است كه مجاهدين پس از پيروزي و تسلط بر افغانستان شتاب زده  وارد كشوري گرديدند كه تمام قدرتهاي بزرگ نسبت به آن سرمایه گذاری نموده بودند و مضاقاً برنامه و نظر داشتند!

طرح و برنامه قدرتهاي بزرگ همراه با بعضي كشورهاي منطقه مثل پاكستان مجاهدين را اغفال نموده و روياروي هم قرار داد تا آنجا كه كشور را به ويرانه تبديل نمودند.

ملت كه در انديشه روزهاي آرامش لحظه شماري مي نمودند خود را در برابر عمل انجام شده اي يافتند كه هرگز براي شان قابل قبول نبود!

مردم ما و جهانیان هرگز فكر نميكردند كه طلايه داران و پیش کسوتان جهاد به بهانه هاي کوچک و قابل حل که همواره وجود داشته و دارد این گونه ملت رابه گلوله بسته و بمباران هوايي كنند و سر انجام كابل را بسوزانند و كشور را تقديم اجنبي كنند!

پاكستان با پرورش افراد ضعيف الاراده و خود خواه كه خواب صوبه سرحد ميديدند  ابتدا استوره هاي جهاد و مقاومت را رویاروی هم قرار داد و متعاقباً احزاب را درگير، و جنگ را بر دولت اسلامي تحميل نمودند تا بستر اهداف بنيادي و اصلي دشمنان اسلام  و انقلاب اسلامي را در خوش خدمتي به ارباب خود (آمریکا)آماده سازند.

بناً چيزي را كه سالها قبل انگليس و طرفداران انگليس و سپس شوروي و طرفداران شوروي ميخواستند و نتوانستند نابود كنند، اينك بار ديگر نشانه گرفته و با قدرت تمام، اسلام و فرهنگ اسلامي و ملي ما را نشانه گرفتند.

ماموريت طالبان متحجر بخشي از اين سناريوي غم انگيز تاريخ در جغرافياي كشور ما محسوب ميشود. و الي اينگونه به فرهنگ و منابع فرهنگي وآثار و آبدات هاي تاريخي و اسلامي ما حمله ور نمي شدند. تا مباني فرهنگي و تاريخي ما را كه انگيزه دهنده جوانان و نوجوانان كشور ما محسوب ميگردد از بين ببرند.

حال كه ضربات كشنده را بر پيكر ملت  و تاريخ ما وارد كرده و زمينه هاي باز دارنده و انگيزه هاي مردم را آسيب پذير ساخته اند. طرحي ظاهراً پر خط و خالي را بر ما تدارك ديده اند تا به اهداف اصلي و بنيادي مشترك شان كه نفي اسلام، جهاد، فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي است برسند.

واقعيت اين است كه افغانستانِِِ قبل از زمان تجاوز فرهنگي سياسي شوروي سابق و یا دوران تجاوز وجهاد مقدس و هاکذا افغانستان اشغال شده ای امروزي توسط آمریکا و جامعه جهاني به مراتب بهتر از افغانستان امروز بوده و است!

البته اين بدان معني نيست كه حكومت ظاهرشاه يك حكومت خوب و يا قابل قبول ما بوده است و يا  دفاع و جهاد پديده مقدس و زيبا نيست  بلكه به اين معني است كه اگر فعاليتهاي فرهنگي و تربيتي منفي و خراب كارانه طرفداران ماركسيتهاي شوم و شبكه هاي فاسد مربوط به غرب و غربي ها نبودي مطمئناً پي آمد جهاد مقدس ما، في نفسه آن هم پس از شكست دشمن و پيروزي اين گونه متاُثر نمي گرديد!

و  انگيزه هاي دفاع ازآن قوي تر از قبل به نمايش گذاشته ميشد.

اما ديده شد كه نتايج حاصله از فعاليتهاي فرهنگي و سياسي ايدولوژيك ماركسيزم ليننزم عملاً به دامن مادرش امپرياليزم به ثمر نشت!

به اين معني كه ماركسيستها كشت كردند و امپريالستها درو!

كجاست رهبران و پيش كسوتان فلسفه ماركسيزم ليننزم كه پيش فرض هاي تيوريك شان را مشاهده نموده و ببينندكه چگونه ماركسيزم ليننزم بستر ساز امپرياليزم و بد تر از آن تقويت عفريت پير انگلستان شده و ميشود!

در راستای اهداف شوم و نامیمون دشمنان اسلام است که تعداد تفنگ بدوشان مرتبط با شبکه های خارجی و تفاله های آن یک شبه مجاهد شده و در خیل مجاهدین، پیوستند! آنها جهاد و اسلام را بد نام و زمینه را برای گروهک طالبان به ظاهر مدعیان اسلام آماده نمود تا با شمشیر شریعت اسلامی قلب دیانت اسلامی را دریده و باب اسلام زدایی را در سطح منطقه و جهان بگشایند!

به هر صورت آنچه دامن گير ملت ما گرديده است. وضعيت شكننده موجود و غير قابل تحمل است كه به هيچ وجهه با فرهنگ اسلامي و ملي ما همسويي  نداشته و ندارد. آنانيكه قضايای افغانستان را دقيق و حساب شده زير نظر دارند، مي دانند كه هر كس در افغانستان راه خودشان را رفته و مي روند زیرا هر یک برای خودشان بر نامه و طرح  دارند!

با جرئت می گویم که اکثرآنها یی که همواره خواب زعامت و ریاست و صدارت می بینند برنامه متناسب به اراده مردم نداشته و هنوز هم ندارند!  آنها  هنوز هم فکر میکنند که طرح ها و انجوهای خارجی کاربرد اجرایی دارند!

جامعه جهاني در ظاهر امر شعار هاي مبني بر استقرار صلح، امنيت پايدار، سازندگي و نوسازي و…. را عنوان كرده اما در عمل هر كدام متناسب به منافع خودشان راه خودشان را ميروند! و چه بسا كه گاه گاهي هم شاخ به شاخ ميشوند !

دولت جمهوري اسلامي افغانستان بعنوان يك مجموعه متشكل با تمسك به قانون اساسي و انتخابات هر چند گاهي مي نماياند كه تصميم گير قضاياي سياسي اجتماعي مربوط به سرنوشت ملت است! اما در عمل كمتر موفق بوده كه مصوباتش عملي گردد!

پارلمان كه هر يك نمايندگان ملت اند و در نتيجه انتخابات قانوني، ملت به آنها راي اعتماد داده اند. اما توانايي حذف يك وزير كابينه را ندارند!

 در چنین شرایط این ملت همیشه مظلوم ماست که راه خود شان را هم چون دريا آرام و مطمئن و هم چون طوفان با هيبت و پر غرور مي روند واین یک امر طبیعی است زیرا ميدانند كه بر سرآنها چه آمده است و باز ميدانند كه چه كسي مسبب اصلي اين همه گرفتاري ها شده است و مضافاً ميدانند كه کی ها، کی، کجا و چه وقت بطرف بهبود خواهند رفت و چه كساني براي چه اهدافي مشغول اند!

آنها با علم به قضايا براي هيچ كس حتي خودي ها هم اجازه نداده و نميدهند كه امتياز افتخار رشادت آفريني هاي ملت هميشه در سنگر و هميشه شهيد و مظلوم را بنام خود رقم بزنند!

آنها ميدانند و مي بينند كه تربيت و فرهنگ بر خواسته از ازرشهاي فرهنگي و تاريخي شان در جريان بحران ناشي از دخالتهاي اجنبي به بازي گرفته شده و به مراتب از قبل سقوط كرده است. و مي رود كه تمام ساختار ها و زير ساختارهاي آن در نتيجه تداوم بحران آسيب پذير گرديده و منتفي گردد كما اينكه گرديده است!

دشمنان قسم خورده افغانستان باید بدانند و فراموش نکنند که مردم افغانستان بنا به مو قعيت تاریخی و شاخصه هاي اجتماعی كه دارند به اين سادگي حذف نشده و نخواهد شد زيرا موقعيت منطقه يي و جامعه شناسي  منحصر به فرد را دارند!

همانگونه كه فرزندان صديق ماركسيزم و كمونيزم در آن وادي نه تنها نتوانستند كه بر افغانستان اسلامي تسلط پيدا كنند كه در خدمت گذاري به امپرياليزم  جسد موم يايي شده رهبر وتيورسن شان را در مذبله دان تاریخ دفن نموده و بساط انديشه آنها را به تاريخ سپردند. و بالاتر كه دروازه هاي(ك،ج،ب) شوروی سابق  را بر روي (سي،آي،ِاِي)آمریکا گشودند!

مطمئن هستم كه توطئه هاي فرهنگي آنها هم به ثمر نخواهد نشست. هر چند مسير فوق العاده قوي راپيموده اند. به اين عبارت كه ابتدا فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و فرهنگي را آسيب پذير و سپس تخريب و نهايتاً بد نام نموده اند تا آنجا كه از گرفتن بهترين و زيبا ترين نام و واژه هاي مقدس بنام جهاد، اسلام، شهيد، دين و ارزشهاي ديني خجالت مي كشند و بالاتر كه به كلمات و واژه هاي كه ساخته و پرداخته غرب است بها ميدهند!

دشمنان اسلام و امت اسلامی فكر کرده و مي كنندكه در ويرانه هاي تخريب شده ي ناشي از فعاليت هاي سیاسی، فرهنگي، نظامی، اخلاقی،اقتصادی و اجتماعی آمریکا و غرب و یا کمونیزم شوروی سابق بنای جدید اعمار نموده و یا می نمایند! بر عکس اسلام را كه بنياد معنوي و الهي مردم ما بدان استوار بوده و است حذف می نمایند و مي توانند افغانستان را  همانند بعضی کشورهای دیگر در خدمت خود داشته باشند!

آنها كور خوانده، فكر مي كنند كه اسلام  هم مثل كمونيزم و يا سوسياليزم بي بنياد است و مسلمانان هم مثل كمونيستها سست و بي انگيزه!

مسلمانان كشور ما اين مطلب را ميدانند  و بوضوح در يافته اند كه امپرياليزم آمريكا وغرب هيچ گونه تفكر مبتني برنجات بشريت نداشته و ندارد تا بشريت سرگردان و جستجو گر هميشه در حال تلاش را كه در روشنايي فطرت حركت ميكند بطرف آن هدايت كند.

آنها انسان عالي وارزشمند را در گرداب ظواهر دنياي دني سرگردان نموده و مي چرخاند تا جاييكه به ظاهر فوق العاده پيچيده و گیرای آن دل بستگي در حد وابستگي ايجاد نمايند. تا آنجا كه ازدور ساقطش نموده و فا سدش سازند!

وقتي انسان در دام فساد گرفتارگردید، خود بخود به پوچي رسيده  و از رشد باز مي ايستد. به فرمايش كتاب الله مصداق عملي لايهدي قوم الفاسقون ميگردد ! زيرا قابليت  و توانايي هدايت و رشد را از دست ميدهد.

مگر نه اين است كه غرب در راُس آن امريكا مروج ومبلغ فساد است و اصولاً مبناي آنها بر مبناي آغاز شده است كه پايانش جز فساد و تباهي چيزي ديگري نمي باشد . اين مطلبي است كه تمام دانشمندان و متفكرين غرب باور دارند. واز آن بستوه آمده اند و در حال فرار اند!

 آمار ناشی از حضور متفکرین غرب به دامن اسلام در سالهای اخیر حقانیت و عقلانیت اسلام را ثابت نموده و می نماید.

مردم معتقد ما، با نگاهي بر خواسته از آگاهي نشان  داده و ميدهند كه از تمام تئوري ها و افكار ي كه باورهاي شانرا شكننده ساخته و ميسازد، بيزاري جسته و برائت مي گيرند. آنها عكس العمل شانرا نسبت به آنچه كه دشمن انجام ميدهد، در تلاش براي فراگيري تعليم و تربيت مدرن بر خواسته از ارزشهای اسلامی رقم زده و مي زنند.

حضور وشركت جوانان و نوجوانان دركورسهاي انگليسي، فرانسوي، كامپيوتر، رياضي وساير موسسات فرهنگي و هاكذا شركت چشم گير جوانان و نوجوانان اعم از دختر و پسر در مدارس و جلسات ديني و هم چنان حوزه هاي فرهنگي تربيتي در مساجد، حسينيه ها، خانقاها، حتي خانه هاي شخصي نشان ميدهد كه غرب و نقشه هاي غرب را به بازي گرفته و آماده اند تا آنها را از دور ساقط کنند!

آمريكا و جامعه جهاني هم ميداند و مي بيند كه مردم افغانستان آرام و مطمئن برنامه هاي شان را بدور از درگيري هاي نظامي دنبال مي نمايند آنها میدانند که  با گذشت زمان زمينه هاي موثر و مفيدشان را نه تنها از دست ميدهند كه با تنفر و انزجار روبرو ميشوند!

 بناً جنگ و نا امني هاي اجتماعي را بوسطه ايادي خودشان دنبال مي كنند تا بهانه ي براي حضورشان در افغانستان را داشته باشند!

به عبارت ديگر، نا امن كردن فضا بخاطر رو پوش گذاشتن دسايس پشت پرده آمريكا و انگليس و هاكذا عدم موفقيت آنها جامعه جهاني را آسيب پذير ساخته و ميرود كه مو قعيت آنها را در رابطه با بازسازي و كمك به افغانستان منتفي سازد.

 آنها (آمريكا و انگليس)  مي دانند كه مردم افغانستان  زود تر از آنچه كه آنها  فكر مي كردند متوجه عواقب خطرناك پي آمد  نقشه هاي شوم آنها شده اند. بناً با علم به قضايا و نقشه هاي آنها از بستري كه آمريكا و جامعه جهاني ايجاد نموده اند كمال استفاده معقول و منطقي را نموده و مي نمايند.

آنها پس از اندك زمان نشان دادند كه چگونه در برابر تهاجم فرهنگی آمریکا و غرب منجمله ماهواره و رسانه های تبلیغاتی وتصویری آنها به مبارزه به پردازند.

مردم در برابر برنامه های مربوط به تهاجم فرهنگی و چگونگی اجرای کمک های جامعه جهانی که در راستای استخدام نمودن نوجوانان  کشور ما از طریق انجو ها و موسسات خارجی اعمال میگردید عکس العمل نشان داده و با خویشتن داری توام  با تعقل و مدیریت بومی و فرهنگی مقابله نمودند.

 ارتباط و پیوند تهاجم فرهنگی با کانالیزه کردن کمک های اقتصادی در جهت استخدام نیروهای نوجوان و تبلیغات زهر آگین رسانه ها در راستای بی بند و بار ساختن جوانان و نوجوانان و اسلام زدایی  و ها کذا تبلیغ دموکراسی و سکولاریزم توام با سکسوالیته، بخشی از سناریوی غم انگیز تاریخ کشور ما بوده که در مقابله با فرهنگ سنتی وتربیت بومی بر خواسته از باورهای اسلامی ما در حال عقب نشینی می باشند.

آمریکا و جامعه جهانی در این رابطه اشتباه بزرگ نموده که نسبت به باورهای فرهنگی و تاریخی ما که ریشه در سیستم تربیتی وسنتی برخواسته ازباور های اسلام داشته و دارد کم توجهی نموده اند! جذب دختران و پسران نوجوان در موسسات خارجی و استقبال نسبی آنها علاوه بر مشکلات اقتصادی نوعاً ردالعمل فشار طالبان بوده که پس از  اندک زمان منتفی گردیده است.

آمریکا و سیاست مداران آمریکایی و انگلیسی ماموریت طالبان را در رابطه با بد نام کردن جهاد، اسلام و مجاهدین تمام شده پنداشتند! آنها در اندیشه اینکه اسلام منتفی شده، از جهاد خبری نیست و مردم نسبت به مجاهدین عکس العمل شده و از طالب بیزار اند و از جنگ هم متنفر!

بناً ابتدا طالبان را به همکاری مردم و دولت اسلامی افغانستان حذف و متعاقباً مجاهدین را از قدرت کنار زده تا بر ویرانه های ناشی از تخریب دشمنان و طالبان، کلاس بی بند و باری فحشا و فساد  بر پا کنند!

بناً، دموکراسی، بازسازی، امنیت و صلح پایدار را عنوان نموده تا بی بند و باری را  جاگزین سازند! بی خبر از اینکه در این کشور چیزی جز اسلام ،قرآن و جهاد و کسی جز افغانستانی جا نداشته و ندارد!

با جرعت می توان گفت: این آغاز شمارش معکوس آمریکاست که بد نام تر از همه آغاز گردیده و میرود که از دور ساقط گردد. از آنجاییکه آمريكا نسبت به سایر کشورهای کمک کننده  در صرف و ميل كردن امكانات اقتصادي، ترور و کشتار ارتش ملی افغانستان و هاکذا سایر نیروهای خارجی نقش قابل ملا حظه داشته و دارد و نمي خواهد افغانستان، قبل از قرار گرفتن به كام او، به امنيت پايدار و آباداني برسد!

بناً تا زمانيكه مطمئن نشوند و ضعيت را همين گونه ادامه خواهند داد. و اين نيست جز نابودي آنانيكه بر ستم ديدگان ظلم کرده و مي كنند.

با توجه به ظلم و ستم بر خواسته از نقشه های دشمنان اسلام و مظلوميت بیش از حد ملت ما و اراده بر خواسته از تصميم آنها مبنی بر اعتقاد به اسلام و تربيت بر خواسته از فرهنگ اسلامي و ملي، الطاف و سنت الهي حکم کرده و میکند که ظلم دوام نکرده و عمر ظالمین پایدار نیست. چنانچه از پیامبر اسلام داریم که(الملک یبقی مع الکفرو لا یبقی مع الظلم)

 اينجانب فكر نموده و اعلام می کنم كه مقد مات شکست و نابودي قدرت آمريكا همچون شوروي سابق با صبر و شكيبايي ملت ما رقم خورده ومضا فاً فرهنگ و تربیت ناشی از فرهنگ اسلامی ما در روشنایی اسلام متناسب به زمان در بستر حقیقی خود قرارگرفته و میگیرد و ضرورت تربیت متناسب به شان اسلام عزیز بر آورده خواهد شد انشا الله.

 

له ملگرو سره یي شریک کړئ.
×
  • ستاسې رالېږل شوې لیدلوری به د اندیال وېبپاڼې تر تایید روسته خپرېږي.
  • هغه پېغامونه نه خپرېږي، چې منځپانګه یې تورونه او کنځل وي.
  • هڅه وکړئ، په پښتو پېغامونه راواستوئ.
  • له ملگرو سره یي شریک کړئ.

    ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

    نظر مو وویاست