تبلیغات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان قرائتی از امانت عرضه شده الهی – قسمت سوم و پایانی نویسنده :  مرحوم محمد رحیم افضلی   اینجانب فکر میکنم مراد از امانت عرضه شده ، همانا اراده الهی باشد که خداوند برای به فعلیت در آوردن دستورات خود به همه مخلوقات عرضه میکند .از […]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

قرائتی از امانت عرضه شده الهی – قسمت سوم و پایانی

نویسنده :  مرحوم محمد رحیم افضلی  

اینجانب فکر میکنم مراد از امانت عرضه شده ، همانا اراده الهی باشد که خداوند برای به فعلیت در آوردن دستورات خود به همه مخلوقات عرضه میکند .از آنجاییکه انسان آگاهی ،استعداد ، ظرفیت و قابلیت تحمل آنرا دارد به استقبال از امانت الهی رفته تا مجری احکام الهی در زمین باشد. برعکس سایر مخلوقات ( زمین و آسمانها و کوه ها …) که از پذیرش آن ابا می ورزند.

واقعیت گره خورده به حقیقت تمامی استنباطهای مفسرین از (ولایت الهی گرفته تا توحید و عقل وعدل و انجام فرایض و محبت الهی اختیاروغیره حتی فراتر از استنباطهای مفسرین وصاحب نظران همه وهمه گره خورده به عرضه امانت الهی میباشد. مراد از امانت،( اراده ی) است که خداوند در جریان خلقت به نمایش گذاشته است وانسان را بوجه زیبا بیاراسته است . تا آنجا که با وجود او بخود بالیده و با قدرت خودش تعلیمش داد ه است.وچه زیباست که انسان هم اورا شایسته عبادت دریافته و میثاق قالو بلی بسته است.

عنایت الهی نسبت به انسان برای انسان یک امر طبیعی بوده است که از عرضه امانت الهی استقبال نماید. بناً امانت هدیه ایست که خداوند برای اجرایی کردن دستوراتش آنچه را خود داشت بصورت امانت برای انسان بسپارد تا انسان با استفاده بهینه از سایر نعمت ها ، ممثل اراده و خواست او در زمین باشد.

انسان با تکیه بر امانت الهی (اراده) قدرت و توانمندی به فعلیت در آوردن ، توانستن وخواستن آنچه را خدا میخواست نه تنها پذیرفت که خداوند برایش عنایت نمود. تادر زمین بگونه ی عمل کند که خدامیخواهد.

ثا نیاً خداوند اراده نموده است که انسان تا همواره ودر هر حال مشکل بر قراری رابطه، با خالق و خدای خودش را نداشته باشد.

از طرف دیگر بر داشت از حدیث قدسی که در بالا من باب عنایت الهی یاد آوری نمودم گویای این است که خداوند تبارک وتعالی انسانرا خلق کرد تا خودرا بنمایاند ، بدون شک که این نمایش به کمال نمی رسد .مگر اینکه خداوند تبارک وتعالی قدرت اراده خودرا برای بهترین مخلوق خود در قوس نزول عالم دنی به امانت بسپارد. بناً انسان با پذیرش امانت الهی قدرت استفاده و بکار گیری از تمامی نعمت ها ی موجود را پیدا میکند. در غیر آن تنها باور وایمان به نعمتهای الهی کافی نیست. آتش محبت الهی ( عشق) باور به توحید ، عدل و سایر اعمال دیگر منهای عمل مورد قبول حق تعالی مقبول نیست.

ثا نیاً اجرای عملی تمامی عنا یات الهی گره خورده به اراده انسان است ، همانگونه که اراده حق تعالی مبتنی برخلق آدم ، نمایش سناریوی عالم آفرینش را رقم زده است . عرضه امانت الهی برای انسان در زمین نمایشی از اراده الهی متناسب به ظرفیت مستعد انسان بواسطه انسان است که با عنایت اراده الهی توسط انسان رقم زده شده ومیشود واین نمایش ادامه دارد.

عظمت و زیبایی عرضه امانت الهی فراتر از میزان درک انسان است که آدم آنرا نه تنها می پذیرد. که بواسطه او مکلف به اجرای تحقق آن البته متناسب به ظرفیتی که برایش داده شده است میباشد. واین توفیقی است الهی که بدون توجه واراده الهی ممکن نیست.

از اینکه ظلوم وجهول خطاب نموده است .این احتمال ممکن است که خداوند سختی های ناشی از امانت عرضه شده ( اراده الهی ) را به نسبت ظرفیت انسان و پذیرش آن منعکس نموده که آدم به نسبت آن نه تنها ظرفیت تحمل ندارد که غافل میگردد.اما با اختیارناشی از محبت الهی آنرا می پذیرد. به بیان دیگر انسان قبل از اینکه به سختی های ناشی از امانت الهی فکر کند به قدرت و زیبایی (اراده الهی ) می نگرد.

در واقع انسان نسبت به قدرت وعظمت خداوند تبارک وتعالی ضعیف تر از هر ضعیفی است.اما و قتی قدرت و عنایت اورا در نظر میگیرد اراده اش که همانا امانت الهی است حکم میکند تا با معیار های مطلوب الهی عمل کند. از آنجاییکه جاهل از حکمتهای پنهان آن میباشد ، سختی ها و مشکلات ناشی از جهل او به قضا یا ، بهایی می طلبد که باید بپردازد. بهایی که او خود پذیرفته و یا ماموریت دارد .

بیان ظلوماً جهولا یاد آوری قضایا ی است که انسان به نسبت آنها جاهل است . جهلی که به نسبت خودشان ظلم وستم است. در حالات بخشی از انبیای الهی بیان شده است که از طرف قوم شان فوق العاده آزار واذیت شده اند . و آنها فرموده اند ای قوم : من که از شما چیزی نخواستم جز خوبی وصلاح شما چرا نه تنها نمی پذیرید که آزار واذیت می کنید. وکار بجای رسیده است که بعضاً نفرین کرده اند.

گفته شده است که نبی مکرم اسلام از جمله پیامبران ایست که هیچ وقت از امت خودش شکایت نکرد در حالیکه بیشترین آزار واذیت را شده اند.

بنازم حسین ابن علی را که با علم به مشکلات وسختی ها با تمام اهلبیتش بطرف بلا می روند. ودر پاسخ برادرش محمد حنفیه مبنی بر اینکه حد اقل زن وفرزندانت را با خود مبر ، می فرماید : خداوند میخواهد زن وفرزند واهلبیتم را اسیر ببیند!

آنهاییکه درک امانت الهی کرده اند با کمک والطاف الهی در اجرای ماموریت الهی شان توفیق حاصل نموده با تحمل سختی ها و مشکلات انجام رسالت وماموریت نموده اند.در حقیقت آنها خود را مرآت آینه ازلی نموده اند تا آنجا که عکس رخ یار را به جمال وجلالی الهی منعکس کرده و میکنند.

بناً اگر چنانچه این امانت(اراده الهی) نبودی انسان همچون فرشتگانی بودند که شاکر وذاکر او بودند نه خلیفه او که ممثل او باشند.

حکمت نهفته در امانت الهی است که با قدرت انسان به فعلیت در آمده و در بستر حرکت به طرف اهداف مطلوب الهی توسط انسان ممکن میگردد. بعبارت دیگر اگر چنین شد انسان نه تنهاتثبیت مقام وموقعیت می کند که در دایره اهداف مطلوب الهی قرار گرفته و تا صدرالمنتهی کمال را پیموده وفتدلی میشود. قریب به قرب الله شده وقربته الی الله وفی سبیل الله عمل نموده که خود سبیل الله میشوند.

مگر نه این است که او(خداوند )در قوس نزول همواره باماست تا ما با او(خدا) و یاد او و برای رضای اوبوده و از او بخواهیم وبرویم وانجام بدهیم تا در قوس صعود با او باشیم.

این است که عرضه امانت او بزرگترین عنایت الهی او برای ما ست ، هم چنانیکه تقبل وتحمل ما ،زیباترین امتیاز او برای ماست ، که همواره با یاد او وبرای او می باشد.

در رابطه با جهول وظلوم خطاب کردن خداوند تبارک وتعالی به دوبخش قابل ملاحظه ودر خور تامل اشاره می نمایم واین احتمال را ممکن میدانم .

اول: –

پذیرش امانتی که سنگینی آن فراتر از قدرت وتوان ماست همانگونه که آسمانها وزمین وکوه ها تحمل سنگینی آنرا نداشت. بدون شک پذیرش چیزی که بیشتر از توانش میباشد آنهم در صورتیکه اگر چنانچه نپذیرفته بود گناه و عقابی برایش نداشت با بیان حکمت زیبای ظلوماً جهولا منعکس میگردد. چیزی که فقط خداوند تبارک وتعالی میداند.

در حقیقت انسان با تقبل امانتی که فراتراز ظرفیت وجودی اوست هرچند بزرگ ترین امتیاز را از آن خود نموده است اما بر خود ظلم کرد. همان ظلمی که خداوند بیان فر مود.

دوم :-

عدم درک بزرگی و سنگینی امانتی است که نسبت به حقیقت آن جاهل است. و اگر چنانچه داشته باشیم اندک است

واقعیت غیر قابل انکار این است که خداوند تبارک وتعالی آنچه را که آدم میخواست میدانست ، وآدم چیزی را میدانست که خداوند برایش آموختاند. چیزی که در آموزش آن انسان نه تنها بخطا نرفت که هم آموخت وهم شاهد بر گفتمان مبتنی بر اراده الهی بود .

خداوند میدانست که آدم برای تحقق امر الهی بعنوان خلیفه الله اراده ی همچون اراده ی خدا میخواهد. بناً به میزان استعداد انسان در قوس نزول که جای عمل است اراده را بصورت امانت عرضه نمود. مضافاً ماموریتی بر دوشش نهاد تا مجری آن باشد. ماموریتی که اگر چنانچه او خود کمک نکند نه تنها نمی تواند که نمیداند زیرا جاهل است .

در حقیقت انسان با پذیرش امانت الهی ضمن کسب امتیاز چیزی جز آنچه خداوند فرمود ( ظلوماً جهولا) نمی توان باشد.

به هرصورت آنچه بعنوان امانت عرضه میشود وانسان به استقبال آن میرود فرا تر ازنفس امانت است. زیرا امانت چیزی ایست که تعامل بین انسان وخدا را به درا زای ابدیت به تصویر کشیده ومی کشد.

بیان وقرائت این چنینی از امانت این احتمال را برای ما میدهد که بگوییم امانتی که در روشنایی آموزش اسماء الهی ممکن میگردد چیزی جز اراده ی گره خورده به اراده الهی نیست، اراده ی که ، بالاترین قدرت خداوند تبارک وتعالی درقوس نزول برای انسان است. که اگر چنانچه استفاده بهینه از آن صورت بگیرد زیبا ترین و کامل ترین ورود از قوس نزول را به قوس صعود پیمودن است.

ظلوماً جهولا به این معنی است که انسان با لاختیارامانتی را می پذیرد که خداوند عرضه میکند اما در استفاده بهینه از آن کم می آورد. و اگر چنانچه بتواند امانت دار خوبی باشد قاب وقوسین او ادنی را در نوردیده و تثبیت قالو بلی نموده و توفیق قرب الله را پیدا کرده وخدا گونه میشود.

صراحت بیان خداوند تبارک وتعالی نشان میدهد که ابا ورزیدن سایر مخلوقات از پذیرش امانت . به معنی نتوانستن آنها است (آسمان بار امانت نتوانست کشید) نه به معنی ندانستن ، واگر چنانچه آدم می پذیرد بخاطر کسب امتیاز ناشی از آموختن اسماء الهی در راستای قالو بلی است.

از بیان کلام الهی هویداست که سایر مخلوقات نه تنها میدانستند که از عواقب عرضه امانت الهی نیز آگاهی داشتند والی مخاطب خداوند قرار نمی گرفتند ،اینکه انسان می پذیرد به نسبت آموختن اسماء الهی است ، چیزی که سایر مخلوقات از درکش عاجز بودند..

واقعیت گره خورده به حقیقت و یا حکمت نهفته در تعامل بین انسان وخداوند عنایت اراده ای است که می فرماید آدمی خلق می کنم که دیگران نه تنها نمیدانند که مخالفت هم می کنند.

با توجه به تعامل فی مابین آدم وخداوند تبارک وتعالی طبیعی بنظر می آید که علم و آگاهی سایر مخلوقات به نسبت اراده و علمی که خداوند برای انسان آموختانده است ناچیز است. بناً ابا ورزیدن از پذیرش امانت الهی برای سایر مخلوقات به همان اندازه طبیعی بوده است که پذیرش آن برای انسان طبیعی بوده است.

حقیقت امر مبتنی بر پیمان وتعهد فی مابین امانت گذار وامانت دار در رابطه با امانت الهی است که متناسب به عوامل موثر در ساختار وجودی اش میباشد. چیزی که به میزان تعداد انسانها متفاوت و اثر گذار میباشد.

پیمان منعقد شده بین امانت گذار وامانت دار در رابطه با پذیرش امانت الهی تمثیل اجرای میثاقی است من جهت فی سبیل الله ومن عندالله که بنای آن ریشه در ایمان و اخلاص نسبت به خدا دارد.

اگر چنانچه نگاه ما نگاه این چنینی شد امانت الهی چیزی جز اراده الهی نیست که متناسب به جغرافیای وجودی هر انسان آنهم بصورت مستقل ومنحصر به هریک از انسانها رقم خورده و تثبیت وجود او نموده ومی نماید .

در غیر آن همه مخلوقات با این همه شاخصه های خلقتی و ذاتی که دارند اورا تسبیح گفته واز او وبرای او وآن اوست.

قرائت زیباومتفاوت علما وصاحب نظران در رابطه به اینکه امانت چیست و چگونه وچرا تنها انسان اورا استقبال می نماید قرائت و استنباط مفید وموثر ودرعین حال قابل تامل و تفکرمیباشد.

تعامل فی مابین امانت دار و امانت گذار قبل از هر چیز بیان اعتماد امانت گذارنسبت به امانت دار است . پس از آن اهمیت امانتی است که واگذار میشود. آنچه در این تعامل قابل تامل وتفکر است ابتداء اهمیت عنایت امانت گذار است که به نسبت امانت و امانت دار می نماید. این بستگی به عظمت وبزرگواری امانت گذار است که چه چیز را به امانت می گذارد چیزیکه همواره باعث رابطه فی مابین امانت گذار و امانت دار می باشد.

اهمیت امانت دار ازآن جهت قابل توجه است که امانت را پذیرفته به این معنی که امانت را چیزی جز عنایت الهی ندانسته و نمیداند بیان ( ا نه کان ظلوماً جهولا) از آنجهت است که امانت دار امانت را آنگونه که باید پاس بدارد، نمی تواند پاس بدارد و مصداق (ظلوماً جهولا) میگردد.و چه بسی که اکثراً به امانت خیانت می کنند. برای انسان مورد توجه واقع شده بهترین این است که از امانت بهترین کمال بهره را ببرد.آنهاییکه در مجموع برداشت واستنباط شان از امانت الهی علم وعمل به واجبات و یا باور به اصول و فروع همه وهمه می باشد به این مطلب واقف اند که تمامی آنچه در قلمرو اندیشه و آیات الهی ممکن است بستگی به اراده انسا ن دارد که با علم به اسماء الهی میثاق قالو بلی را رقم زده است رقمی که با پذیرش امانت الهی چیزی جز اندیشه تثبیت قالو بلی را در نظر نداشته و ندارد.

پذیرش امانت الهی در قلمروانسان به میزان ظرفیتی است که خداوند برای انسان عنایت نموده است. واز اینکه باکلمه امانت آراسته شده است برای این است که هر آنچه هست ، باشد و یا وخواهد بود از آن خداوند تبارک وتعالی است واگر چنانچه چیزی توسط انسان شکل گرفته ،میگیرد ویا خواهد گرفت بواسطه اراده ی بر گرفته از اراده خداوند تبارک وتعالی است که بالواسطه توسط اراده انسان شکل گرفته وممکن میگردد. واگر چنانچه غیر از این بودی بحث وحدت الوجود بذات و با الغیرمعنی مصداق حقیقی پیدا نمیکرد.

اهمیت تعامل فی مابین امانت گذار وامانت دار متناسب است به اهمیت امانت . آنچه برای امانت دار از طرف امانت گذار سپرده شده است حکمت نهفته در امانت است که با عرضه صورت گرفته است به این معنی است که امانت گذار نه تنها هیچ گونه اکراه ویا اجباری در این مورد ننموده است. بلکه این انسان است که با اختیار تقبل می فرماید.

تقبل تحمل امانت از طرف امانت دار علاوه بر اهمیت امانت، اهمیت ارتباط فیمابین امانت گذار وامانت داراست که بصورت زیر اشاره می نمایم.

1- انسان بعنوان اشرف مخلوقات ، اهمیت امانت را درک میکند که آنرا می پذیرد.

2- برای امانت گذار، امانت دارمهم بوده و است که امانت عرضه شده اش را می پذیرد بخصوص که هیچ مخلوقی حاضر نمیشود او را بپذیرد.

3- انسان باپذیرش امانت نه تنها امتیاز را از آن خود می نماید که تثبیت جایگاه وموقعیتی میکند . موقعیتی که خداوند برایش عنایت نموده است.

4- انسان هرسه گزینه فوق را در نظر داشته استقبال از امانت عرضه شده می نماید.

به هر صورت قرائتی که بنظرم قرین به ثواب است نه در جهت مغایر با قرائت های استنباطی و روایی عنوان میشود که با استفاده از تفکر پیرامون کلام الهی و روایات معصومین علیهما و هکذا استنباط های علما، فقها، صاحب نظران و قرآن پژوهان جدید وقدیم است که عنوان میشود. امید وارم علما و فقها و صاحب نظران این عنایت را داشته باشند که برداشت این حقیر و مطالب تحریر شده را با نیتی که عنوان شده ومیشود مورد عنایت خود قرار بدهند . زیرا انسان ماموریت اجرایی اهدافی را دارد که خداوند برایش عنایت نموده است. واگر چنانچه در برداشتم اشتباهی مشاهده کنند بعنوان یک نظر تصحیح نموده وبرادر شان را عفو بفرمایند از خداوند تبارک وتعالی میخواهم برای همه ما عنایت داشته باشد تا امانت دار خوبی باشیم. واقعیت امر این است و کتاب الهی و روایات هم بیان فرموده است وچه زیبا که انبیاء واولیای الهی وحضرات معصومین به نسبت استفاده از امانت الهی نه تنهاکسب توفیق نموده که منبع فیضرسانی برای ما شده است و خود همواره متوسل به فضل الهی گردیده اند واز خداوند طلب کمک و بخشش نموده ومی نمایم.

والسلام من التبع الهدی

“اراده الهی” امانت خدا برای آدم

ای بی خبرزحکمت زیبای کردگار

عقل تو بوده نعمت وهم لطف آشکار

در هر کجاکه بنگرد عاقل بچشم دل

بیند خدا و قدرت و اوصاف بی شمار

مُدرِک بودبه هرچه نظر افگنی خدا

باشد عیان بدیده ی عاقل در این دیار

بنگر بکوه و دشت و بیابان وبحر و بر

عقل تو گوید این همه زیباست ای نگار

در باغ آفرینش هستی و کا ئنات

جاری بود قضای الهی به هر کنار

نقاش عرش وفرش جهان کرسی وقلم

رنگین کشیده گلشن زیبا چو گل عزار

آن واجب الوجودِ علت اصلی ممکنات

خلقت نموده صنعت زیبا بدین نگار

ممدوح ذات توست در این عالم و جود

ارض و سماء شمس و قمر لیل و النهار

از حکمت وجود تو بلبل به شاخسار

عنقا و عندلیب بخواند به کوهسار

کبک وکبوتر وقمری و هدهد است

شاکر به حسن گلشن زیبای کردگار

نمل است و نحل و شتر، گاو، عنکبوت

آیات بی شمار وفراوان در این دیار

انواع رنگ و چهره و عادات این بشر

هر یک نشانه ای بود از بهر هو شیار

باران و باد ، ابرو هوا سبزه در چمن

زینت کند زمین و زمان سال چهار بار

افلاک، بی شمار و کواکب ستاره ها

در نیلگون سماء و سموات درمدار

فرمان روای مطلق هستی به لطف خود

خاک دنی عطا نموده بسی علم واقتدار

دست قضا کشیده چنان نقش بوالبشر

داده قدر بدست آدم خاکی و هوشیار

آن واجب الوجودِ مطلق هستی کائنات

آدم نموده خلقت و کرده است افتخار

با حکمت عطای خود این خالق جهان

زیبا نموده خلقت وکرده است آشکار

درک قدر به علم خداوند واجب است

کار بشر به عقل خودش باشد استوار

عقل است منبع شرف وعزت وکمال

عقل است نعمت و کرم ذات کردگار

عقل است بستر زیبای وحی و دین

عقل است و وحی بهر نبی فخر و افتخار

فرموده جعفر ابن محمد به عصر خود

عقل است و بوده رهبر مومن به روز گار

گویم حدیث معتبر ازتُحفَتُ العُقول

لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ باشد ای نگار

بی پرده گویم از،روایت آن باقرالعلوم

در باب عقل و خلقت آدم در این دیار

مامور شد زطرف خداوند، جبر ئیل

کآرد پیام حق به آدم خاکی و خاکسار

گفتا کلام حق به یکی آدم اینچنین

یکی زعقل و دین و حیا کن تو اختیار

آ دم به پاس لطف خداوند وعرضه اش

شکر خدا نمود وگرفت عقل پایدار

پیک خدا به دین و حیا گفت اینچنین

گردید هر دو باز و نمائید وا گزار

دین و حیا به پیک خدا گفت این سخن

ماندن کنار عقل بُوَد از امر کردگار

نازم به حکمتی که نداند کسی به جز

ذات خدا که داده به ما عقل و اختیار

حجت بود میان عابد ومعبود عقل ما

مثل نبی که بوده حجت زیبای کردگار

سرمایه ی بزرگ و حجت آدم بودخرد

زیرا که نیست خلقت بهتردر این دیار

هرآدمی به حکم خرد ره برد به پیش

گردد عزیزعصر خود و نسل بی شمار

بنگر به آن کسی که خرد از وجود او

گردیده مفتخر که جهان کرده گلعزار

بی پرده گویم این سخن از باب معرفت

نور خداست عقل بنی آدم ای نگار

آن ذات کبریا ی خداوند لایموت

داده فقط به آدم از این نور پایدار

بنگر به بندگی احمد و هم زنده گی او

زان نور حق که داده خداوند کرد گار

پیموده راه عقل و خدا وند، داده است

خُلق عظیم و اُسوه و هم عقل دین مدار

باشد عیان حقیقت عالم به علم او

معلوم و آشکار و هویدا در این دیار

بعد از نبی نرفته کسی جز علی و آل

زین ره که رفته او لیاء و امامان نامدار

با سیره ا لنبی و امامان در این جهان

اجراء شود عدالت و توحید افتخار

دیدی حسین مظهر زیبای عقل و دین

با عقل ودین رسید ه به معراج کردگار

از قتلگاه خویش همی گفت این کلام

محروم عقل و دین شده این قوم نا بکار

عاقل بود کسی که زَنَد عقل خود گره

با عقل آن نبی و امامان هشت و چهار

خواهم زنی گره تو عقلم به آن حبیب

فخرجهان و ختم رسل عقل دین مدار

بیچاره گشته عقل من اندر مقام عقل

عقل است افضلی که شود عبد کردگار

بنگر اراده ی که خداخواست شد پدید

آدم در این جهان که کند کار کردگار

آن دم که عرضه کرد خداوند امانتش

گفت آدم آن زمان که منم فخر روزگار

منظور از آن امانت زیبای ذوالجلال

باشد اراده ی که خدا کرد آشکار

مامور شد زطرف حق که کند مثل اوعمل

با حفظ این امانت زیبا دراین دیار

پایان

له ملگرو سره یي شریک کړئ.
×
  • ستاسې رالېږل شوې لیدلوری به د اندیال وېبپاڼې تر تایید روسته خپرېږي.
  • هغه پېغامونه نه خپرېږي، چې منځپانګه یې تورونه او کنځل وي.
  • هڅه وکړئ، په پښتو پېغامونه راواستوئ.
  • له ملگرو سره یي شریک کړئ.

    ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

    نظر مو وویاست