بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ رابطه تربيت در زندگي خواننده گرامي اگر بخاطر مبارک جناب عالي باشد مطلبي را در بحث نقش تفکر در زندگي متذکر شده بودم مبني بر اينکه تربيت اساس و مبناي زندگي انسانها را بصورت فردي و يا جمعي در خانواده و اجتماع بشري شکل داده و عمق ميبخشد که نهايتاً فراگير […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
رابطه تربيت در زندگي
خواننده گرامي اگر بخاطر مبارک جناب عالي باشد مطلبي را در بحث نقش تفکر در زندگي متذکر شده بودم مبني بر اينکه تربيت اساس و مبناي زندگي انسانها را بصورت فردي و يا جمعي در خانواده و اجتماع بشري شکل داده و عمق ميبخشد که نهايتاً فراگير و جهان شمول خواهد شد انشا الله.
اما اينکه رابطه آن در زندگي انسانها چگونه است و تا چه اندازه اهميت دارد متفاوت است زيرا ديدگاه انسانها نسبت به تربيت و چگونگي آن در زندگي متفاوت است.
اصولاً زندگي بدون تربيت همانند غذاي فاقد نمک است که خورده ميشود اما لذت ندارد!
تجربه نشان ميدهد که بيتربيتترين افراد در جامعه بشري، خود به تربيت علاقمندي نشان داده و تلاش مينمايند که فرزندانشان با تربيت باشند. اين نشان ميدهد که زمينههاي تربيت در وجود انسانها ريشه کاملاً طبيعي و هماهنگ با زندگي اجتماعي دارد که اگر رعايت نشود زندگي آسيبپذير ميشود برعکس رعايت آن در زندگي باعث شکوفائي و عظمت انسان ميگردد.
بنظرم آنچه در اين ميانه اهميت سازنده و مهم دارد کشف، استخراج، شناسائي و چگونگي بکار گيري رابطه تربيت و زندگي و ضرورت آن ميباشد که مستلزم درک متناسب به شرائط زماني و مکاني ميباشد. توجه و دقت به چگونگي رابطه في مابين زندگي و تربيت يک اصل مهم و کليدي است که رعايت و توجه آن الزامي است.
فرمايشي از علي داريم که ميفرمايد:
«فرزندانتان را مطابق به زمان و مکان تربيت نمائيد.» براستي که تربيت مورد نظر امام بستگي به چگونگي شرايطي داردکه انسانرا ملزم به آگاهی متناسب به زمان و مکان نموده و جهت ميدهد. بکار گیری رابطه في مابين آگاهي و جهت، مهمترين بخش وبنیادی ترین قسمت زندگي انسان در رابطه با تربیت است که مستلزم دقت توام باصداقت و ایمان میباشد. به هر اندازه که آگاهي و جهت در زندگي روشن، شفاف، هدفمند و عميق باشد زندگي به همان اندازه شفاف، روشن، عميق و هدفمند ميشود.
از فرمايش بزرگوارانه امام همام ميتوان آموخت که تربيت به عنوان يک اصل همسو و هماهنگ در کنار جريان زندگي پايدار و مستمر انسان در بستر اين زمين آنهم متناسب به شرائط زماني و مکاني وجود دارد و اين روند ادامه داشته تا زمانيکه اراده الهي در نظام ساختاري اين موجود زنده و مستعد پسنده کند، منتهي با اين تفاوت که امکانات زندگي و زمينههاي موجود، انسان را تا زمان مرگ همراهي ميکند. اما تربيت و پی آمد آن انسان را تا آنجا که منتهي به کمال گرديده وارد وادي هدايت سازد همرائي نموده و به جاويدانگي وصل مينمايد.
زندگي حرکت منظم و مستمري است که موجودات عالم بخصوص انسان را با خود همسو و همسفر ميسازد و انسان بهترين موجودي است که در جريان سفر بازندگي از خود عمل و عکس العمل نشان ميدهد اما تربيت انسان را در اين سفر مسئول متعهد و مقيد ميسازد در حاليکه “رابطه” بين هر دو “زندگي و تربيت” نوع ميکانيزم ايست که براي انسان بار مثبت و يا منفي ميدهد.
به هر صورت نفس زندگي براي انسان عنايتي است متصل و همراه با حرکت توام با جبر، تغير و تنوع!
اما تربيت عنايتي است متصل و همراه با زندگي توام با اختيار و ارزش که فقط بواسطه انسانها از قوه به فعل تبديل ميشود!
آنچه در اين ميانه اهميت دارد چگونگي بکار گيري” رابطه” في مابين زندگي و تربيت است که هموار ه در تحول و نوسان است.
تجربه نشان داده و ميدهد که انسانهاي موفق و سالم ميکانيزم رابطه زندگي و تربيت را در بستر حرکت طبيعي خود بطرف کمال و هدايت متناسب به زمان و مکان تعديل نموده و بکار مياندازند.
آنها رياضت کشان چله نشين طريقت دوستاند که در مسير زندگي پلههاي کمال را پيموده و تربيت را در متن زندگي و زندگي را براي تربيت آنهم در راستاي هدايت به نمايش گذاشته و مسابقه ميدهند تا مفتخر به هدايت الهي گردند. بعبارت ديگر زندگي را با ظهور آثار تربيتي و تربيت را با زيبائيهاي زندگي شکل داده و به تصوير ميکشند که خيلي اندکاند و قليل!
نيت پاک، برخورد نيک، اخلاق حميده، چهره بشاش و شاداب، دورنماي روشن، آهنگ همسو، هدف مشترک، جهت واحد در راستاي رسيدن به قلههاي بلند سعادت دنيوي و اخروي ابتدائيترين عمل مشترک ايست که در ساختار سازي رابطه في مابين زندگي و تربيت نقش داشته و منعکس ميگردد!
بکارگيري و تعديل “رابطه” في مابين زندگي و تربيت اهميت تعين کننده در نفس زندگي دارد خوب و بد شدن زندگي بستگي به نوع “رابطه”اي دارد که انسان در زندگي خود بر حسب اختيار خويش انتخاب ميکند. انعکاس دست آورد ناشي از اثرات تربيت در زندگي بستگي به برقراري رابطهاي دارد که بصورت اختياري و ارادي در زندگي انسانها شکل گرفته و اجرا ميگردد خوبي و بدي همراه با ساير کارهاي زشت و زيبا همه و همه تابع چگونگي رابطه آن ميباشد که برخواسته از اختيارات خود انسان است مگر نه اينکه انسانها خود خالق دوستيها و دشمنيهاي اجتماعي ميشود.
در صورتيکه رابطهها بر مبني حسن نيت، خلق نيکو، عمل صالح، ايمان و باور قلبي، اطمينان به يکديگر باشد زندگي اجتماعي مستحکم، پايدار، اميدوار کننده و قويتر ميشود در غير آن زندگي آسيبپذير و پر از فتنه ميگردد!
تجربه نشان داده و ميدهد که رابطههاي مبتني بر عشق، عرفان، محبت، ايمان، دوستي، صبر، ايثار، ارزش و گذشت يک رابطه سالم و پر از اطمينان و اعتماد است که در آن همه چيز در جايش نيکو و همه کس در حقش قانع ميباشد. بر عکس رابطههاي مبتني بر برتري طلبي، خود محوري، خود خواهي، استبداد راي، سياست بازي و… يک رابطه خشن و آسيبپذير است.
واقعيت اين است که ماحصل زندگي توام با عرفان، محبت، عشق، ايمان، اخلاص و… علاوه بر اينکه جاويدانه و هميشگي است سازنده و اثربخش است و چه بسا که انسانهاي بزرگ از همين باب و دروازه به بزرگي و عظمت رسيدهاند حتي پيامبر نازنين اسلام هم بخاطر شاخصه اخلاقي و حسن اخلاق مبعوث به رسالت شدند «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق[1]» و بالاتر که تمام ويژگيهاي فوق او را بصورت اسوه حسنه ميسازد«لقد کان فيکم رسول الله اسوته حسنه»
بناً قوام زندگي خوب و تربيت سالم مرهون ميکانيزم رابطه ايست که با عمل انسانها از قوه به فعل تبديل ميشود. بعبارت ديگر بکارگيري متد رابطههاي خوب و مثبت انساني است که زندگي خوب و تربيت سالم را در جامعه بشري منعکس نموده به تصوير ميکشد.
در يک جمله ميتوان گفت که چگونگي برقراري رابطه في مابين زندگي و تربيت مهمتر از نفس زندگي است زيرا دست آورد ناشي از آن منعکس کننده چيزي است که انسان خود آن را کسب مينمايد و بواسطه خودش شکل ميگيرد.
از آنجائيکه انسان در رابطه با شخصيت سازي خود و ديگران نقش کليدي دارد بناً چيزي را که خود باور دارد و معتقد است ميسازد و چه بسا که براي ديگران هم مشوره ميدهد و انتخاب مينمايد بالاتر که تمايل و علاقمندي به شخصيت مطلوب و مورد نظرشان نه تنها پوشيده و پنهان نمي ماند که با عمل و يا عکس العمل متظاهر ميگردد و اين عمل و عکس العمل نشان ميدهد که او براي ساختن شخصيت مطلوبش تلاش مينمايد. زیرا در گرو او میباشد.” کل نفس بما کسبت رهينه” گره خورده به همين معني است که خود آگاهانه براي بدست آوردن آن تلاش مينمايد، چون تلاش ميکند که کسب نمايد بناً مرهون آن ميباشد. و الي زندگي بدون تربيت و انتخاب، و تربيت بدور از زندگي اهميت کليدي خود را از دست ميدهد.
از طرف ديگر شخصيت انسانها در جريان رابطه تربيت و زندگي شكل ميگيرد بناً اهميت دارد كه شخصيت او مثبت و موثر به بار بنشيند. زيرا نفس زندگي را پوشش ميدهد.
از طرفي هم ظرافت پيچيدگيهاي شخصيتي انسانها همانند پيچيدگيهاي وجودياش مستلزم رياضت فكري، خودسازي و خويشتن داريهاي منحصر به فرد ميباشد تا اعتماد به نفس در وجود او شكل گرفته و به ثمر بنشيند. بناً انعكاس شخصيت مستقل، نيرومند و متوكل او نشاندهنده رابطه في مابين انسان و خداوند است كه انسان را مطمئن و آرام در مسيري كه انتخاب مينمايد بسيج و هدايت مينمايد. انعكاس شخصيت دو گانه و يا چندگانه بعضي افراد و اشخاص نشان دهنده عدم تعهد انسان و توکل او با خداوند است.
به هر صورت تلاش براي دست يافتن به شخصيت مطلوب و مورد نظر اشخاص، مستلزم رعايت اصول چهار گانه زير ميباشد.
اول: پايبندي به باورها واعتقادات:
نخستين چيزيكه رابطه زندگي و تربيت را گرم، پويا، شفاف مطمئن ساخته و بستر آنرا هموار، فعال و قوي ميسازد پايبندي به باورها و اعتقادات افراد است. تناسب پايبندي و اعتقاد به باورها ميتواند در استحكام تربيت سالم و مفيد موثر باشد. برعكس تزلزل، كسالت، دو دلي و شك در باورها دور نما وافق زندگی را تاریک و تربيت را آسيبپذير ميسازد.
بنظرم يكي از دلايل سقوط تربيت جامعه انساني ضعف باورها و عدم پايبندي به اعتقاداتيست كه دامن گير جامعه بشری شده و ميشود!
بدون شك اگر پايبندي به باورها مستحكم، استوار و جز لاينفك زندگي باشد انسانها نمي تواند پيرامون امور تربيتي و اخلاقي که بخشی از زندگی شانرا تشکیل میدهد بيتفاوت بمانند چه رسد به بيتربيتي و يا بد اخلاقي!
به عبارت روشنتر ميتوان گفت ما همراه با دیگران در يك جامعه انساني زندگی می کنیم كه تربيت جز از زندگي ما وآنهاست. دور ماندن از باورها و اعتقادات عملاً بخشي از زندگي را ناديده گرفتن است كه متاسفانه دامن گير جوامع بشري گرديده است و ميرود كه پايههاي بنيادي آنرا فشل نمايد.کما اینکه نموده است.
دوم: تكرار و تداوم بر نامههاي تربيتي:
دومين چيزيكه رابطه زندگي و تربيت را تقويت مينمايد مسئله تداوم و تكرار برنامههاي عملي امور تربيتي و اخلاقي است كه اگر چنين شد حركت فرد، خانواده و جامعه مطلوب انسان آغاز ميگردد.
از آنجائيكه تداوم اجراي برنامههاي تربيتي و اخلاقي جز لاينفك زندگي انسانهاست و زندگي بدون آن رنگ و بوي مطلوب را ندارد زيرا نقش باز دارندگي و تشويق را در زندگي انسانها بازي ميكند.
واقعيت اين است كه تداوم برنامه تربيتي و اخلاقي زندگي را پر بار نموده و جهت ميدهد تا جائيكه اثر گذار ميشود و چه بسا كه انسان را در بستر اصلي و طبيعي قرار ميدهد.
تداوم و تكرار برنامههاي تربيتي گذشته از اينكه نشاندهنده پايبندي به باورهاست، تعدیل كننده افراط و تفريط کاریهای است كه همواره انسان را تهدید نموده و می نماید.
تكرار و تداوم برنامههاي اخلاقي و تربيتي در زندگي انسانها منعكس كننده نمادي از امتيازات و عملكرد انساني است كه بعنوان ديوار اعتماد في مابين انسان و جامعه شكل گرفته و قوام پيدا ميكند.
بطور مثال ماه مبارك رمضان از جمله ماهايي است كه همه مسلمانان نسبت به باورهايشان توجه خاص داشته و دارند. در اين ماه همه مسلمانان نسبت به فرامين اعتقادي و عملكردهايشان جدي و مصممتر هستند تا آنجا كه يك ديگر را ميستايند و عملاُ با هم صميمي و يكدل ميشوند. در نتيجه مشاهده مينمائيم كه آمار جرايم، بزهكاري ها، مفاسد اخلاقي، و ساير اعمال منفي به پائينترين مقدار خود تنزيل مينمايد! بر عكس اعمال مثبت و مفيد به بالاترين رقم خودش سیر سعودی پیدا مینماید! تا جائیکه پایان ماه مبارک رمضان برای مسلمانان پایان ماه آرامش وثبات است.
ازطرف دیگر همگی میدانند که تکرار و تذکرتوام با تفکر نوع ریاضت و تمرکزاندیشه است که علاوه بر باز دارندگی، نخستین گام و بهترین وسیله دست یابی انسان به دست آورد های متناسب به اندیشه متمرکز بوده است که به عنوان یک علم مطرح است زیرا باعث آرامش قلب و اطمینان روح و حتی شفای امراض میگردد. مگر نه اینکه بهترین ذکر، ذکر نام خداست. خیلی طبیعی و قابل درک است که در موقع توجه بر خواسته از تمرکز اندیشه وتفکر عمیق درد ورنج مریض منتفی میگردد و چه بسا که در علم پزشکی از آن استفاده شده و یا خواهد شد.
حتی شنیده میشود که در موقع عملیات پزشکی در قسمت بیهوشی از آن استفاده می نمایند.و…..
با تعمق در این وادی و یا ورود دراین طریقت بسا چیزهای نا ممکن ممکن گردیده وانسان متعلق به او خودرا ازبسا تعلقات دست و پا گیر می رهاند.
سومين چيزيكه رابطه تربيت و زندگي را استوار و ثابت نگه ميدارد تبليغ، ترويج و تكثير مناسب و صحيح پديدههاي تربيتي و اخلاقي است.
واقعيت اين است كه هر پديده اجتماعي، اخلاقي، تربيتي و سياسي نيازمند تبليغ، ترويج و تكثير است. عدم توجه به ضرورت و نياز فوق الذكر آثار و شواهد مثبت و موثر تربيت در زندگي انسانها را منتفي ساخته و به فراموشي ميسپارد.
بعبارت ديگر هر حركت تربيتي و اخلاقي در زندگي انسانها مستلزم ترويج ، تبليغ و نشر متناسب به ميكانيزم زندگي و زير ساختارهاي اجتماعي دارد كه اگر فراموش شود تربيت وآثار بازدارنده تربيتي و اخلاقي به فراموشي سپرده ميشود!
از طرف ديگر ضرورتهاي بشري و انساني ايجاب ميكند تا برتريهاي تربيتي و اخلاقي را در وجود افراد و اشخاص علاوه بر تبليغ و ترويج، تشويق نمائيم تا گسترش يافته فراگير شود. متاسفانه اين امر مفيد و موثر در جوامع اسلامي بصورت زيركانه تحريف شده و از بين رفته است تا از گسترش و پيشرفت امور تربيتي و اخلاقي جلوگيري نموده باشند!
با جرئت ميتوان گفت اگر مسلمانان به موازات پايبندي و باور اعتقاديشان نسبت به اسلام ميكانيزم تداوم، تبليغات و عملكرد تربيتي و اخلاقي را رعايت نمايند مطمئن هستم كه جامعه اسلامي نه تنها به مشكل تربيتي و اخلاقي روبرو نمي شوند كه تربيت را دوشا دوش زندگي و زندگي را توام با تربيت تفسير نموده و الگوي عملي يك انسان كامل را به جهانيان عرضه میکنند!
چهارم: دفاع و بكار گيري عملكردها:
مطلبي ديگري كه اهميت آن كمتر از اعتقاد، تداوم و تبليغ نبوده و نيست دفاع،حفظ و بكارگيري عملكردهایي است كه بزرگان و نخبگان جامعه اسلامي در مقاطع بزرگ و شرائط متفاوت انجام داده اند!
بناً توجه به چگونگي عملكرد آنها آنهم در شرائط گوناگون تاريخ براي ما اهميت كليدي و كاربردي دارد. بطور مثال چگونه ممكن است كه عملكرد پيامبر اسلام و دستورات آن بزرگوار براي عرب بدوي بيابان نشين و جاهل آنروزي باآن همه مشكلات و نارسائيهاي كه در آنروز داشتند قابل درك و فهم بوده و در عرض كمتر از 23 سال ميتوانند مدينهاي بسازند كه در آن تمام ويژگيهاي جامعه مدرن و مترقي امروزي از قبيل عدالت برابري، مساوات، آزادي، امنيت، صداقت، اطمينان، وفاي به عهد، توسعه اقتصادي، توسعه سياسي اجتماعي، توسعه فرهنگي، روابط نظامي، روابط بين المللي، سيستم اداري، حكومتي، اطلاعاتي و اداري و بالاتر از همه سيستم مديريتي وغیره در آن مشخص، روشن و شفاف می باشد. اما امروز با همه پيشرفتهاي علمي و عملي كه داريم متاسفانه براي مانه تنها که قابل فهم و درك نيست که در موقع عمل سخت وصقیل بنظر میرسد! علاوتا تمام برنامههاي عملي و عملكرد آنها براي ما كهنه و بيگانه شده است. در حاليكه برنامههاي تربيتي و اخلاقي اسلام هم تضمين كننده ما و هم سازنده و هدایت کننده عالميان در دنیا و آخرت است و بالاتر كه هميشه قابل اجرا و در عين حال ساده و ممكن است طوريكه براي همه انسانها حتي انسانهاي بدور از علم و دانش قابل فهم و درك ميباشد. در صورتيكه اندك تفكر كنيم. انشالله.
بالاتر از همه چقدر زيبا و ظريف است که مکافات و مجازات ناشي از عملکرد انسانها گره خورده به ميکانيزم رابطه ايست که در روشنائي آن نيت نموده و عمل مينمايند. و اساس فلسفه اسلامي بر اين پايه استوار است.
بناً به هر اندازه که قصد و نيت در برنامههاي عملي شفاف، روشن و خالص باشد به همان اندازه با اهميت، کليدي و کاربردي خواهد بود زيرا اسلام علاوه بر اينکه به ظاهر اعمال تکيه و تاکيد مينمايد به نيت، انگيزه و باطن آن اهميت ويژه ميدهد تا آنجا که ذره ذره خير و شر را محاسبه نموده و مينمايد «و من يعمل مثقال ذره خير يره و من يعمل مثقال ذره شريره»*1
از همين جاست که در اسلام انگيزه و جهت عمل جايگاه مهم و تعين کننده دارد و چه بسا که اگر نيت خدائي و خالص نباشد نه تنها که اثرات اخروي خود را از دست ميدهد که اثرات مادي آنهم آسيبپذير و شکننده ميشود برعکس اگر نيت و انگيزه الهي باشد علاوه بر اينکه اثرات اخروي آن عالي و مفيد است بازتاب و نتيجه ظاهري آن نيز موثر و مفيد است انشاالله.
سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر
نویسنده : محمد رحیم افضلی
[1]. پيامبر اسلام.
-
ټیګونه:
- محمد رحیم افضلی