بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ رابطه تربيت و هدايت خواننده عزيز پس از تشريح ميکانيزم و چگونگي اهميت “رابطه” في مابين زندگي و تربيت اميدوارم اهميت کاربردي آنرا در ساير موارد و زمينههاي اجتماعي منجمله تربيتي، اخلاقي و غيره توجه نموده تا با استفاده از آن راه مطلوب را جستجو نموده و دريافت کرد. از آنجائيکه […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
رابطه تربيت و هدايت
خواننده عزيز پس از تشريح ميکانيزم و چگونگي اهميت “رابطه” في مابين زندگي و تربيت اميدوارم اهميت کاربردي آنرا در ساير موارد و زمينههاي اجتماعي منجمله تربيتي، اخلاقي و غيره توجه نموده تا با استفاده از آن راه مطلوب را جستجو نموده و دريافت کرد.
از آنجائيکه تربيت و هدايت هر دو مرتبهاي از مراتب کمال انساني است بنأ لازم است پيرامون رابطه في مابين تربيت و هدايت در وجود انسان اندکي تأمل و دقت نمود.
با توجه به اينکه رابطه بين آنها يک رابطه غيرقابل انکار و در عين حال ضروري است لازم است ظرافت و ميکانيزم مستقل و مشخص هر يک پديدهاي فوق الذکر را در راستاي ساختار وجودي انسان و زمينههاي مستعد موجود در وجود آن رعايت نمود. زيرا در نتيجه فعل و انفعالات رابطه تربيت و هدايت است که انسان به «کمال مطلوب» خودش نزديک ميشود.
از آنجائيکه هدايت تکويني در وجود حيوانات بخصوص انسان يک امر طبيعي است بناً انگيزه گرايش به طرف تربيت و هدايت علاوه بر اينکه بازدارنده است سازنده نيز است. مضافاً چگونگي رابطه سالم في مابين«تربيت و هدايت» متفاوت و در عين حال نزديک است. زیرا هويت شخصيتي و انساني افراد را در ابعاد گوناگون تقويت نموده و شکل ميدهد.!
زیرا دستيابي انسان به تربيت و فاصله آن تا به هدايت يک فاصله کوتاه و در عين حال طولاني است اما به هيچ وجه يکي نبوده و نخواهد بود!
به عبارت ديگر فاصله دستيابي انسان تربيت يافته تا به هدايت شده خيلي دور است اما به هيچ وجه از هم جدا نيست زيرا تربيت علاوه بر اينکه متصل به هدايت است راهگشا و مقدمه هدايت است.
از جانب ديگر عدم هماهنگي و رعايت رابطهاي لازم في مابين «تربيت و هدايت» نفي کننده آثار مفيد و مؤثر نسبت به هدايت ميباشد.
از آنجائيکه خداوند انسان را زيبا، مستعد، آفريننده، خلاق، توانمند و… خلق کرده است و دوست دارد که اين مخلوق مستعد، متناسب به استعداد و توانائي که خداوند برايش عنايت نموده است هنرنمائي نموده و به کمال بنشيند تا هدايت شود که هدفي جز اين نداشته و ندارد.
اگرچه نقش رابطه در بحث “تربيت و هدايت” همانند نقش رابطه در«تربيت وزندگي» تعين کننده و مؤثر نيست اما در همسو سازي و تعيين جهت گيريهاي مسير طبيعي تربيت نسبت به هدايت اهميت ويژه خود را داشته و دارد.
تحقيقات و کاوشهاي دانشمندان علم الااخلاق نشان داده و ميدهد که گرايش و پذيرش زمينههاي تربيت در وجود انسانها علاوه بر اينکه يک امر کاملا ذاتي و طبيعي است يک امر اکتسابي و اختياري نيز است که نيازمند به تلاش و فراگيري ميباشد.
اما بستر سازي آن در جريان زندگي تاثيرپذير از شرائط زماني و مکاني حاکم در نظام خانواده، مدرسه و محيط اجتماعي ميباشد که مستلزم تزکيه، تعليم، تربيت، آگاهي، ايمان و باورهاي اعتقادي و دروني ميباشد.
تناسب دستيابي انسان به برنامههاي مثبت ومفید تربيتي و اخلاقي علاوه بر اينکه مستلزم عشق به باورهاي دروني ميباشد مستلزم دوري و اجتناب از برنامههاي منفي ميباشد و چه بساکه تاثيرپذير ازنخستین روز های تصميمگيري زن و مرد مصمم به ازدواج و ميکانيزم نطفهبندي و انگيزه ازدواج آنها ميباشد که چگونه از صلب پدر به رحم مادرآمده و متولد میشود وسر انجام تبدیل به جواني و پيري و نهایتاً به مرگ منتهي ميگردد و چه بسا که فعل و انفعالات روحي و رواني پدر و مادر و ساير خصوصيات آنها را در رابطه با تربيت و ساختار تربيتي منعکس نموده و مينمايد.
تحقيقات همه اديان و آيات الهي نشان ميدهد که انسان به عنوان موجود مخلوق، شاخصترين و بهترين موجود عالم خلقت است و علم، بالاترين و بهترين بذل و بخشش الهي است که بصورت هديه او را توانا و توانمند ساخته است.
بيترديد که ورود در وادي تربيت عاليترين شاخصه ديگر اوست که در روشنائي علم و آگاهي، آهنگ و قصد دستيابي به صفات خدائي شدن را مينمايد و مهم ترآن که با اراده و اختيار خود،آنرا رقم ميزند.
چگونگي آثار و تبلور تربيت در جريان زندگي انسانها که با علاقمندي و اراده آغاز ميشود از ابتداي امر بصورت خوف و رجا قدم بقدم شکل ميگيرد.
تعليم، تشويق، ترغيب، ارشاد حتي تنبيه و غيره به عنوان جهت دادن به آن، بستگي به پدر، مادر، مربي، مدرسه، محيط، اجتماع همچنان زمان و مکان دارد که چگونه آنرا پي ميگذارند!
بطور مثال پسر بچه کوچک از هدف و يا عواقب آنچه راکه ميل دارد و عمل ميکند آگاهي ندارد. هرآنچه را ميبيند بصورت طبيعي بطرف اوکشانيده ميشود زيرا طبيعت ذاتي او اين است که در برابر هر حرکت و يا موجود ديگر عکسل العمل و تمايل نشان بدهد که ميدهد.
حرکت توام با اراده،خواستن توام با تمايل، انگيزه وکشش ناپيدا، اما ملموس در وجود او يک امر طبيعي است. تربيت به عنوان يک امر بدیهي از همين جا اهميت کليدي و سازنده پيدا کرده و آغاز ميشود.
تشويق، ترغيب، ارشاد، زمينه سازي، همکاري و تا ئيد نسبت به تکرار حرکتهاي مثبت و عملکردهاي مفيد توام با تعليم و آموزش در جهت متناسب به باورهاي معنوي و نيازمنديهاي زماني و مکاني به عنوان زمينههاي موجود و ممکن فصل الخطاب تربيت در برنامهاي امور تربيتي ميباشدکه درک و بکارگيري آن براي تمامي خانوادهها الزامي و حتمي ميباشد.
اگر چه تنبيه در بعضي موارد خاص دست آوردهاي خودش را داشته و دارد اما در تجربه ثابت شده است که در امور تربيتي يک امر کاملاً منفي و آسيبپذير است که روح و روان کودک را ميآزارد و عواقب آن از نظر روانشناسي تاثير منفي را بدنبال داشته و دارد مگر اینکه تنبیه را تعدیل نموده وکاربردی ومعقول سازند!
اگر چه اين اتفاق افتاده است که تنبيه در موارد خاص نسبت به بعضي افراد کاربرد مثبت داشته اما اثرات نامطلوب و زجر دهنده آن را در جاهاي ديگر و زمانهاي خاص متظاهر نموده و مينمايد. و چه بساکه بعضي افراد و اشخاص خود به اثرات منفي آن اعتراف نموده و علل اصلي عملکردهاي منفي خودشان را محصول همان تنبيههاي توام با خشونت ميدانند که قبلاً اعمال گرديده است.
تحقيق و مطالعه پيرامون زندگي افراد و اشخاص مستبد و عقدهئیهاي خشن و متجاوزين به حقوق ديگران و هم چنان افراطيون نشان ميدهد که نظام تربيتي آنها مبتني بر تنبيه، ترس، تعصب و بدور از برخوردهاي عاطفي، تربیتی و احساسي بوده است!
وچه بسا که اکثر عملکرد آنها در زمان جواني به خصوص در زمان قدرت و صلاحيتهای اجتماعی ردالعملي باشدکه در کوچکي به آنها تحميل گرديده است و همين طبقه و افراد است که باعث فسادهاي اخلاقي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي گرديده است تا جائيکه کشورها را ويران و ملتها را نابود کرده و ميکنند.
در زمان و عصرما طالبان متحجر و متعصب با کشتار دسته جمعي مردم مظلوم افغانستان و سوزانيدن شهرها، خانه ها، باغها، مزارع و کشت زارهاي مردم نمونه عيني نوع تربيتي بوده که پايههاي آن مبني بر تنبيه، ترس، تعصب و بدور از احساس و عاطفه بوده است كه متاسفانه بنام مقدس «شريعت» «دين» و ديانت را ذبح نمودند!
کمترين تحقيق و بازنگري پيرامون شخصيت آنها نشان ميدهد که اکثر آنها تربيت يافته گان مدارس پاکستاني بوده که چندين سال قبل از امروز درنتيجه اختلافات داوودخان با سران پاکستان توسط بعضي علماي ديني از افغانستان به پاکستان انتقال داده شده و در آنجا تعليم، تبليغ، تهيج و بسيج شدهاند تا بنام شريعت ديانت را در خوش خدمتي با دشمنان اسلام و قرآن بدنام و نابود کنند که کردند!
در گذشته هم تاريخ گواه مدعاي ماست که افراد چون استالين، موسوليني، هيتلر، چنگيز، هلاکو، ارتش سرخ شوروي و شبکههاي موساد، سيا، انتلجنت سرويس، ک.ج.ب و غيره بودهاند که مرتکب چنين اعمال خشونت بار ضدانساني و اسلامي شده اند. و در آينده هم خواهد بود مگر اينکه تحول و تغير در نظام تربيتي و ارزشهاي انساني آنها ايجاد گردد!
به هر صورت بر نامه ريزيهاي اجتماعي در رابطه با تربيت و چگونگي بکارگيري آن بستگي به اختيارات مستقل و آزاد خود انسانها داشته و دارد که آهسته آهسته و به تدريج رشد نموده و سرانجام توسط خود انسانها از قوه به فعل تبديل شده و ميشود.
رشد و گسترش تمام برنامههاي تربيتي، اخلاقي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، و غيره بستگي به هدف و چگونگي جهت در برنامههاي اجتماعي دارد که مربوط به شخص انسان ميباشد و به هر اندازه که جهت در آن معنوي، روشن، شفاف و هدف مشخص و عميق باشد برنامههاي آن پويا و مشخص ميباشد زيرا مقاومت توام با ايثار و عشق توام با شهادت را به بار ميآورد.
برعکس اگر فاقد جهت معنوي و هدف عالي و مشخص باشد به همان اندازه سطحي، خشن، شکننده و آسيبپذير خواهد بود.
اکثر علما و دانشمندان علم الااخلاق تاکيد نموده باور دارند که کودک از نخستين روزهاي زندگي زمينه جذب و پذيرش برنامههاي اجتماعي، اخلاقي و غيره را دارد و چه بهترکه از همان آغاز زندگي تحت تربيت و رهبري سالم قرار داده شوند.
روايات زيادي از رسول اکرم و امامان معصوم داريم که براي فرزندان آدم آنهم در مقاطع متفاوت سني ميفرمايدکه پدر و مادر نسبت به تربيت فرزندشان تا چه اندازه مسئول بوده و موظفاند تا آنها را متناسب به زمان و مکان تربيت نمايند. مهمتر اينکه فرمايش امام همام حضرت علي نشان ميدهد که نقش انسان در تربيت چقدر مفيد و موثر است.
در يک جمله تربيت ماحصل اراده و اختيار انسان است که به همکاري والدين در نظام خانواده و هم چنان معلم در مدرسه و محيط در جامعه شکل گرفته آهسته آهسته اثر ميپذيرد و در عين حال اثر ميگذارد. به عبارت ديگر به همان اندازه که اکتسابي است به همان اندازه يک ميل باطني و طبيعي ميباشد بالاتر که و ظيفه اصلي انبيا الهي تربيت انسانهاست.
وقتي انسان “تربيت” شد نيازمندی به هدايت را درك ميكند آنچنانكه طفل به مادرش!
به عبارت ديگر ميزان نيازمندي به هدايت بستگي به ميزان و رشد تربيت عالي و متعالي او ميباشد. منتهي با يک تفاوت که هدايت علاوه بر تربيت عالي و متعالي مستلزم تو فيقي است متصل به عنايت الهي زيرا در توفيق هدايت، فقط اين خداوند است که ما را هدايت ميکند و اگر هدايت او نبوده و يا نباشد انسان خود به مقام بزرگ آنچناني نميرسد چنانچه ميفرمايد.
«قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ»
ستايش خداي را که ما را بر اين مقام راهنمائي کرد که اگر هدايت الهي نبود خود بخود در اين مقام راه نمي يافتيم. همانا رسولان خدا ما را به حق رهبري کردند.
آنچه در اين ميانه قابل اهميت و در خور دقت است ايمان و عشق ورزيدن انسان تربيت شده به خداست تا هدايت را از او بخواهد و همواره تسليم به او و اوامر او باشد که اگر چنين شد باب استجابت از طرف او عنايت مضاعف ايست که او ميخواهد مگر نه اين است که ميفرمايد” از من بخواهيد تا اجابت کنم شما را ” و امام علي در دعاي مشهور کميل «که از حضرت خضر آموخت و به کميل ابن زياد آموختاند» ميفرمايد:
«و امرتهم بدعائک و ضمنت لهم الااجابه فاليک يا رب نصبت وجهي و اليک يا رب مددت يدي فبعزتک الستجب لي دعائي….[1]»
با توجه به استعداد ذاتي و ميکانيزم وجودي انسان، اين امکان وجود دارد که در بخشي از برنامههاي اخلاقي و تربيتي و یا اجتماعی قوي و در بخشي هم ضعيف باشد به اين معني که در اجراي عدالت و امانت داري به مدارج بالا و عالي انساني صعود کرده باشد اما در قسمت برنامههاي خويشتن داري و يا صبر و شکيبائي توفيقات آنچناني نداشته باشد و يا بر عکس در ساير زمينه ها!
بنظرم يکي از اهداف اصلي بعثت انبيا الهي و رسالت آنها مبني بر تربيت انسانها و جامعه بشري گره خورده به اين باشد تا انسان را متناسب به زمان و مکان در بستر الهيتر بيت کند. و تربيت شدگان مکتب آنهاست که همواره مورد عنايات الهي قرار گرفته از جمله “هدايت” يافته گان در زمين ميگردند.
بناً در يک جمعبندي منطقي ميتوان گفت که “هدايت ” يافته گان الهي تربيت شدگان را در اندرون خود دارد اما تربيت يافته گان نيازمند عنايات خاص الهي ميباشند. به عبارت روشنتر توفيق “هدايت” از عنايت خاص او ميباشد.
سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر
نویسنده : محمد رحیم افضلی
[1]. دعاي کميل- مفاتيح الجنان.
-
ټیګونه:
- ارشاد
- ترغيب
- تشويق
- زمينه سازي