بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مراد از عرضه امانت الهی چیست؟ (بخش دوم) نویسنده : شادروان محمد رحیم افضلی حکمت نهفته درمعنی اینکه امانت چیست نه تنها اندکی قابل تامل است. که مستلزم تفکر وتمرکز میباشد از اهمیت آن همین بس که خداوندمهربان خودعرضه کننده آن میباشد. چیزی که آسمانها و زمین وکوه ها و همه […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
مراد از عرضه امانت الهی چیست؟ (بخش دوم)
نویسنده : شادروان محمد رحیم افضلی
حکمت نهفته درمعنی اینکه امانت چیست نه تنها اندکی قابل تامل است. که مستلزم تفکر وتمرکز میباشد از اهمیت آن همین بس که خداوندمهربان خودعرضه کننده آن میباشد. چیزی که آسمانها و زمین وکوه ها و همه از پذیرش آن امتناع می ورزند وتنها انسانِ آگاه به اسماء الهی و میثاق بسته با خداوند تبارک وتعالی تقبل پذیرش آن میکند.
از اهمیت و بزرگی آن همین بس که پس از پذیرش انسان ، خداوند انسان را مخاطب ساخته می فرماید (ظلوماً جهولا) اینکه انسان می پذیرد باید دید که چرا پذیرفته است. وبرای چه پذیرفته است. و اگر چنانچه مانند سایر مخلوقات نپذیرفته بود چه اتفاقی ممکن بود بیافتد . وحال که پذیرفته است چه اتفاقی باید بیافتد که خداوند میخواهد. و آیامراد از این امانت چیست .
واقعیت پذیرفته شده در مورد امانت به معنی مفهومی آن از دید گاه مفسرین وصاحب نظران، تفاوت آنچنانی ندارد.زیرا همگی امانت را با گذاشتن چیزی نزد کسی میدانند که آنکس به نسبت بر گرداندن آن متعهد باشد که شی ویا چیزی گرفته شده را به صاحبش بر گرداند.
میزان عمل به حفظ و نگهداری شی مذکور از طرف گیرنده مساوی است به میزان امین بودن آن نسبت به امانت داری.
آنچه در بین مفسرین متفاوت است برداشت شان از نفس امانت است نه معنی و تفسیر امانت ، برداشت از اینکه امانت عرضه شده چیست مهم است .
علامه طباطبایی بزرگوار رضوان الله تعالی مطلبی را بصورت مفصل بیان نموده است که قسمتی از آنرا یاد آوری نموده پیگیر مطلب خود می شویم . (علامه را عقیده بر این است که این امانت ولایت الهی است ومراد از عرضه آ ن بر چیزهای مذکور در آیه ، مقایسه این ولایت با وضع آنهاست).
در بعضی تفاسیر دیگرمفسرین امانت را ولایت الهیه و کمال صفت عبودیت گفته اند وبعضاًهم گفته اند: امانت ، اختیار،آزادی واراده است که انسان را از سایر موجودات متمایز می نماید.تعداد دیگری از مفسرین عقل را امانت الهی دانسته وبه اعضای پیکر انسان هم تا کید می نمایند. بعضاً هم امانتهای مردم و معرفت الله و هکذا تکالیف الهی را که وجوب الهی است تفسیر کرده اند. دریک جمله اکثر مفسرین ولایت الهی خلفای خداوند، وهکذا اختیار وعقل واعضای بدن وسایر اما نت های مردم نسبت به یکدیگر و معرفت خداوند وسایر واجبات و تکالیف الهی را امانت الهی میداند .
زمخشری وابن مسعود مراد از امانت ، تکالیف شرعی بخصوص نماز را عنوان می نمایند.
خواجه عبدالله انصاری رحمت الله علیه امانت را هما نا (آتش محبت الهی )میداند در مخزن الاسرار امانت را (روح ملکوتی انسانی) میداند .
جناب آیت الله ناصر مکارم شیرازی در رابطه با امانت الهی با ارائه ادله های قابل توجه می فرمایند( امانت هرچه باشد به معنی چیزی است که نزد غیر ودیعه بسپارند تا او آنرا برای سپارنده حفظ کند و سپس بر گرداند ….چیزی که خداوند تبارک و تعالی آن را به انسان به ودیعه سپرده تا انسان آنرا برای خدا حفظ کند وسالم ومستقیم نگه بدارد. وسپس بر صاحبش یعنی خدای سبحان بر گرداند.
جناب ایشان با تفسیر آیه ی لیعذب االله المنافقین والمنافقات ……می فرمایند امانت چیست؟
آقای مکارم شیرازی با بر رسی قرائت مفسرین مبنی بر اینکه مراد از امانت توحید و یا دین حق و امثال آنها ست ،مطالبی رامانند بعضی مفسرین ، تفسیر نموده مطلبی را بیان می فرمایند.جناب ایشان ضمن نظریات مفسرین گذشته استنباط خودش را عنوان نموده می فرمایند.( پس مراد از امانت عبارت شد از ولایت الهی ومراد از عرضه داشتن این ولایت بر آسمانها وزمین وسایر موجودات ، مقایسه این ولایت با وضع آنهاست ومعنی آیه این است .اگر ولایت الهی را با وضع آسمانها و زمین مقایسه کنیم خواهیم دید که اینها تاب حمل آنرا ندارند وتنها انسان است که می تواند حامل آن باشد ومعنی امتناع از آسمانها وزمین و پذیرفتن وحمل آن به وسیله انسان به این است که در انسان استعداد وتلبس آن هست ولی در آسمانها وزمین نیست.
این است آن معنی که می توان آیه را بر آن منطبق کرد وگفت : آسمانها وزمین وکوه ها با اینکه از نظرحجم بسیار بزرگ واز نظر سنگینی بسیار ثقیل واز نظر نیرو بسیار نیرو مند هستند لیکن با این حال استعداد آنرا ندارند که حامل ولایت الهی شوند ومراد از امتناع شان از حمل این امانت واشفاق شان از آن همین نداشتن استعداد است.)
جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای محسن قرائتی با بیان زیبا خود در رابطه با آیه فوق مطالبی ظریفی را بیان می فزمایند. ایشان دربخشی از تفسیر آیه می فرمایند: نعمتهای الهی به انسان عقل ، اراده، فطرت، هدایت پیامبران و… ) را امانت الهی میدانند بعداً می فرماید در امانت خیانت نکنیم که از بزرگترین ظلمهاست. ایشان علاوه می کنند (آنچه انسان پذیرفت ولی آسمان و زمین نپذیرفت چیزی غیر از قنوت وتسبیح وسجده بود زیرا تسبیح وقنوت را زمین و آسمانها به راحتی پذیرفته اند ( وان من شیء الا یسبح بحمده)
به هرصورت کلمه امانت در آیه 72 سوره احزاب حکمتی دارد که اگر چنانچه ما در پی آن باشیم که مراد از امانت چیست باید دنبال چیزی باشیم که مصداق تمام نمای اماناتی باشد که درتمامی آیات الهی درکتاب الهی و روایات بخصوص سوره 72 احزاب عنوان شده است.
باید پذیرفت که حکمتی نهفته دربیان عرضناالامانت….. نه تنها در برگیرنده تمامی استنباطهای علما ومفسرین است که دربر گیرنده تمامی فعل وانفعالات اجتماعی مرتبط با زندگی انسانها در زمین است.
اینجانب وقتی به امانت و عرضه آن از طرف خداوند و پذیرش آن از طرف انسان اندیشه می کنم به جواب سوالی که از فرزندم محمد حدید کردم می اندیشم ، ایشان در پاسخ سوالم مبنی بر اینکه مراد از امانت چیست ،گفتند پدر، چیست که امانت نیست؟!!
پاسخ مفهومی و عام پسرم سبب شد که افکارم را متمرکز نموده ودر عالم فراتر از قلمرو واقعیت منطبق به حقیقت انسان که ممکن الو جود است ،به زیبایی رابطه او با واجب الوجود اندیشه کنم . رابطه ی که انبیاء الهی و واولیا واوصیا و حضرات معصومین مراتب بالایی را داشته ودارند..
بناً در عالم اندیشه وارد گفتمانی شدم که خدا وند خطاب به ملائکه ها می گوید : ( إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ) و ملائکه ها با مخالفت به اراده الهی مبنی بر خلیفه قرار دادن انسان در زمین می گویند : (قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ) آنهاگفتند آیا در زمین کسی را قرار میدهی که در زمین فساد وخونریزی کنند.در حالیکه ما همراه با ستایش تو، ترا تسبیح می گوییم وتقدیس می کنیم. وخداوند می فرماید : (قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ *)آنچه را من میدانم شما ها نمیدانید .او همین که گفت قرار میدهم قرار داد. اراده امری او باکمال زیبایی اراده خلقتی او انسان را بصورت احسن التقویم به نمایش گذاشت.
نتایج حاصله از گفتمان خداوند و ملائکه ها در رابطه با خلیفه قرار دادن آدم به گونه ی به تصویر کشیده شد که پایانش را جز خداوند کسی نمیداند. نمایشی که در نتیجه آن انسا ن صاحب امتیاز ویژه گردید. تا جاییکه امانت عرضه شده الهی را پذیرفت به این امید که نه تنها امانت دار خوبی باشد که از آن استفاده بهینه نماید تا ممثل قدرت الهی در زمین باشد.
این جانب با استفاده از آیات مرتبط به گفتمان خداوند با ملائکه ها این احتمال را در روشنایی آموختن علم اسماء الهی به عنوان یک احتمال بعید نمی دانم که امانت عرضه شده الهی اراده او باشد . چیزی که مورد توجه آدم قرار گرفته واز آن استقبال می نماید. اراده که خداوند تبارک وتعالی بواسطه آن انسان را نه تنها تعلیم اسماء الهی آموخت که خلیفه قرارداد.
درک عظمت خداوند تبارک وتعالی علاوه بر تعهد قالو بلی استقبال از پذیرش امانت الهی را رقم زد. تا انسان با استفاده از اراده حق تعالی توفیق تربیت انسان مورد تائید خداوند را در زمین به تصویر بکشد.
برتری انسان نسبت به فرشتگان از آن جهت است که انسان باعنایت الهی توفیق درک اسماء الهی یافته و مسئولیت پذیری میکند. پذیرش امانت عرضه شده به مثابه اراده الهی تنها چیز ایست که انسان را توانمندی استفاده از تمامی نعمتهای الهی و هکذا حرکت بطرف تحقق کمال الهی میدهد. تا انسان مورد نظر خداوند در بسترحرکت بطرف خدا باکسب ازتوفیقات الهی اقدام به تربیت وتعلیم انسان مطلوب را برای هدایتی که هدف از خلقت است ممکن سازد.
جانشینی خدا در زمین زمانی مصداق پیدا میکند که انسان توفیق تربیت خدا گونه خود ودیگران را پیدا کند. جانشینی به معنی خلیفه خداوند در زمین تمثیل اراده خلقتی است که با عنایت اراده امری او درقالب عرضه امانت اوبرای انسان ممکن میگردد. زیرا اراده الهی این است تا انسان با تکیه بر اراده خود ، که امانت الهی است توفیق تربیت کسانی را پیدا کنند که ممثل جلال وجمال حق تعالی در زمین باشند.
واینکه انسا ن پذیرش تحمل امانت الهی میکند برای تحقق اجرای احکام الهی در زمین است. مگر غیر از این است که انسان ماموریت دارد تا مجری احکام الهی در راستای تحقق اهداف الهی در زمین باشد.
حقیقت درک اسماء الهی تثبیت برتری انسان نسبت به سایر مخلوقات و پذیرش امانت الهی بسترساز تقرب انسان نسبت به خداوند تبارک وتعالی میگردد . واین بدان معنی نبوده است که سایر مخلوقات نمیدانست ، وتنها انسان میدانست به این دلیل است که:
1- از خداوند بعید است، کس و یا کسانی را مخاطب قرار داده و چیزی را برایشان عرضه کند که آنها ندانند. این از عدالت خدا وند به دور است که مخلوقاتش را به نسبت چیزی که ندانند مخاطب قرارداده وبرایشان عرضه کند.
2- همین که سایر مخلوقات ابا میور زند به این معنی است که آنها میدانستند که تحمل حمل آن امانت را نداشته و ندارند .
3- مهم تر اینکه هیچ مخلوقی خود را با بودن آدم شایسته تقبل این امانت الهی ندانسته زیرا آدم را مستعد و شایسته استقبال از این عرضه میدانستند.
اما اینکه آدم از امانت الهی استقبال میکند این احتمال ممکن بنظر میرسد.
ا- آدم با تکیه بر اسماء الهی قابلیت خلیفهّ الهی در زمین را پیدا میکند و با عنایت خلیفهّ الهی تقبل حمل امانت (اراده )الهی را در خود مشاهده میکند.
2- آدم میدانست که هر چیزی از طرف ذات اقدس الهی باشد چیزی جز حسن عنایت الهی بر مخلوقات نیست.
3-آدم با شناخت عنایت الهی مبنی بر میثاق قالو بلی شایسته تراز خود کسی را در رابطه با پذیرش امانت الهی ندانسته و نمیداند .
بناً باآگاهی توام با عشق و سرفرازی لبیک گفته و امانت عرضه شده را می پذیرد و اینکه خداوند تبارک وتعالی می فرماید: (انه کان ظلوماً جهولا) این احتمال بعید نیست که دلیل آن ناشی از عنایت حکمت او بر آدم است تا هشداری باشد باز دارنده که اگر چنانچه غفلت کند امتیاز خلیفهّ الهی را از دست میدهد.
براستی آیا حکمت آشکار نهفته درنعمت های الهی را می توانیم شکر گذار باشیم.که حکمت های پنهان در امانت الهی را کشف نموده وعملیاتی کنیم.؟
اینجانب بصورت قطع می گویم میزان حکمت نهفته در امانت پنهان الهی فراتر از حکمتهای آشکار امانت الهی میباشد.
مطالعه دیدگاه ها و نظریات مفسرین وصاحب نظران و قرآن پژوهان و تفاوت دیدگاه های شان پیرامون امانت عرضه شده چیست ؟ سبب گردید که ازقلمرو مطالعه به تفکر واز وادی تفکر به دقت و تمرکز،متمرکزشده و واژه های تعریف شده ی امانت را در قوس نزول نسبت به هریک از انسانها با توجه به جغرافیای زمانی و مکانی شان به بر رسی گرفته وقدم بقدم همراه با تلاش، تعلیم و تربیت آنها جاده لایتناهی حرکت بطرف کمال را در نوردیده تامیکانیزم توفیق چگونگی کسب فیض آنها را دریابم .
دریابم که آنها چگونه ذاکر و شاکر و خلیل الله شده ا ند و صدیق وصبور و کلیم گشته اند و حیات جاودانه یافته اند و بحق که امین وحبیب شده اند وتوفیق امامت و ولایت یافته اند و چه زیبا که در هر عصر و زمان اسوه واسطوره و راهنما ی ما شده اند.
آنچه در قلمروآفرینش عالم هستی برای آدم ثابت شده است اراده مطلق الهی میباشد .که بایک کن ممکن گردیده است. وهمین که خواسته ، شده است. وچه زیبا که بوجه احسن شده است وبا تعلیم اسماء خودش آدم را نه تنها برتری داده است که تعلیم نموده است تا ممثل اراده او باشد.
آدم قالو بلی نگفته است مگر این که بنما یاند که فقط با استمداد و عنایت او هر ناممکن ممکن وهر ممکن ناممکن میگردد. و جز او کسی شایسته عبادت واطاعت نیست.
در حدیث قدسی مطالعه می کنیم. که خداوند جهان را برای آدم خلق کرد و آدم را برای خود ، او گنجی بود مخفی خواست خود را بنمایاند اراده نمود آدم را خلق کرد وخلیفه قرار داد .چنانچه آمده است. (کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان عرف فخلقت الخلق وتعرفت الیهم فعرفونی)
بیان حدیث قدسی واقعیت گره خورده به حقیقت اراده الهی را نشان میدهد که خداوند تبارک وتعالی اراده نمود وبیاراست و تعلیم داد،تا انسان قالوبلی گفته ودر نهایت مستعد پذیرش امانت الهی گردد . چیزی که سایر مخلوقات از پذیرش آن امتناع ورزیدند. و بحق که خدا انسانرا بیاراست و تعلیم داد ودر نهایت ،امانت عرضه نمود . تا با استفاده از آن در پایین ترین مرتبه قوس نزول زمینه ساز رفتن به بالاترین مرتبه قوس صعود باشد. واین برای آدم ممکن نمیگردید مگر با پذیرش عنایت عرضه امانت الهی .
با توجه به معنی امانت واینکه نفس امانت از طرف خداوند تبارک وتعالی عرضه میشود این احتمال میرود که ، مراد از امانت الهی هما نا اراده الهی باشد که خداوند مبتنی بر آن، آدم را با میکانیزم مراتب خلقتی وامری نه تنها خلق کرد که خلیفهّ الله قرار داد .
اراده ی که پس ازگفتمان با ملائکه ها ، آدم را به نسبت گفتمان خود با ملائکه های الهی آگاهی و بر تری بخشید.
در حقیقت آدم با شناخت وعنایت حق تعالی ،مجذوب قدرت اراده الهی گردید .پذیرش امانت الهی به نسبت شناخت اراده الهی ممکن است . حقیقت پذیرش امانت عرضه شده گره خورده به نسبت شناخت و عشقی که نسبت به ذات حق تعالی پیدا کرد به تصویر کشیده شده است. چیزی که آدم می خواست و خداوند برایش عنایت کرد . آدم به نسبت شناخت گره خورده به خدا صرف نظر از اینکه چه حکمتها و مسئولیتها را به همرا ه دارد با شناخت توام با محبت الهی به استقبال از پذیرش عرضه امانت الهی میرود. او چیزی را می پذیرد که فقط خداوند میداند. او (اراده الهی )را میخواهد خداوندتبارک وتعالی به نسبت آگاهی از ظرفیت و قابلیت آدم و مشکلات ناشی از تقبل و تحمل امانت ( ظلوماً جهولا )می گوید.
بعبارت دیگر تقبل ناشی از تحمل امانت الهی بیان انعکاس استعدادی است که خداوند برای انسان عنایت نموده است واگر چنانچه عنایت تقبل این امانت نبودی چگونه انسان توفیق به فعلیت در آوردن هر آنچه در فطرت و ذات انسان از قبیل ( توحید ، عدل ، علم ، عقل ، معرفت الله ، ولایت الهیه، صفت عبودیت انجام تکالیف الهی وغیره)را پیدا میکرد. اکثر واژه های که مفسرین تعبیر به امانت عرضه شده نموده اند بدون استثنی ریشه در نهاد وفطرت انسان دارد.
آنچه را که اینجانب به نسبت امانت عرضه شده احتمال میدهم چیزی است که بواسطه آن مجموعه صفات الهی عملیاتی میشود .زیرا صفات الهی بدست واراده انسان الهی قابلیت اجرایی پیدا میکند. هیچ چیزی بخودی خود به ظهور نمیرسد مگر اراده قبل از آن بوده باشد.
مگر نه این است که هیچ چیزی بدون اراده الهی توفیق تبدیل شدن به فعلیت را ندارد. حتی قابلیت های نهفته در قوه ها مستلزم اراده ی است که خداوند بواسطه خلیفه اش ممکن ساخته ومیسازد.
این جانب پس از مطالعه ،تفکر و تمرکز پیرامون اراده الهی مبتنی بر شاخصه ذاتی حق تعالی این احتمال را قرین به ثواب می دانم که مراد از امانت الهی اراده ی از جنس اراده الهی باشد ، البته به میزان ظرفیت و قابلیتی که برای آدم در زمین عطا شده است. واین انسان است که به میزان استعداد و توانایی که دارد از عرضه امانت الهی استقبال می نماید.
اوبا اختیاری که دارد متقبل امانتی میشود که به نسبت آن آگاهی دارد تا با استفاده از آن تثبیت موقعیتهای کند که ذاتاً وفطرتاً در نهادش قرار داده شده است. چیزی که آغاز و پایانش را جز حقیقت نیافتم .
حقیقتی که واقعیتش نه تنها تجلی ذات اوست که منبعث از اراده اوست که بصورت امانت عرضه شده است وانسان با اختیار از آن استقبال می کند. تا ممثل اراده او در زمین باشد. جمله ی در بیانات مرحوم آیت الله بهجت رحمت الله علیه در یافتم که فرموده ا ند.( انسان برای قیمت پیدا کردن زندگی میکند نه به هر قیمتی که باشد زندگی کند)
آدم به استقبال امانت (اراده الهی) میرود تا تثبیت جایگاه وموقعیت نموده و با ارزش زندگی کند نه اینکه فقط زندگی کند. آری واقعیت متناسب به حقیقت زندگی انسانها در روشنایی امانت الهی باعث تثبیت قیمت و حفظ جایگاه انسان میشود در غیر آن ما امانت دار خوبی نخواهیم بود!
وچه زیبا تشبیه از استاد عارفِ زیبا کلام و شیرین گفتار و سخن ساز مر حوم مغفور وروان شاد علی اللهوردی خانی که در کعبه جانان جلد اول صفحه 36 مرقوم فرموده اند( خداخواست جمال ِکمال خودرا در مرآت اشیا نمودار سازد ، لاکن این مرآت تیره بود و شایستگی تجلی جمال ِ کمال حق را نداشت، انسان را بیافرید تا به این مرآت جلا دهد تا عکس رخ یار ازلی در آن نمایان گردد . چه انسان الهی جلای صفای این مرآت است. این مرآت همان امانتی است که آسمانها و زمین وکوه ها از انتقال و تقبلش تن زدند.)
تشبیه عارفانه و ملکوتی استاد ربانی که روحش شاد ، یادش گرامی باد ، مکانش فردوس برین وخودش حول محور اولیاء واوصیا قرین قرب الله باد که بیان اراده الهی را با خدا خواست ، تقریر می فرماید .
آدم بعنوان خلیفه الهی از نظر خلقتی به مراتب کمال و از نظر امری به کمال مطلوب نه تنها توفیق کسب فیض ازلی نمود که قابلیت وتوانمندی فیض رسانی را به نسبت عنایت الهی پیدا کرد . آدم مراتب خلقتی وامری حق تعالی را بعنوان امانت پذیرفت تا هر آنچه در ذات او به ودیعه نهاده شده است به فعلیت در آورده . تا او همچون مرآت شایستگی تجلی جمالِ کمال را با استفاده از آن ( اراده الهی) بنمایاند که انسان مستعد، با استفاده از اراده ی الهی خدایی وخدا گونه شود. در حقیقت انسان که مخلوق اراده ی الهی است خواست با اراده الهی نشان دهنده عکس رخ یار ازلی باشد به درازای ابدیت.
به هرصورت از بیان عارفانه استادکه رحمت وغفران خدا بر او باد می توان درک کرد که مراد از خواست خدا همان ( اراده) است.او(خدا) خواست زیبایی کمال خودرا در وجود آدم بواسطه اراده اش آنهم بصورت امانت بسپارد همانگونه که اراده کرد خلق کند و گفتمانی را به نمایش گذاشت تا انسان را نه تنها امتیاز ببخشد، که بخشید .اوانسان را پس از پذیرش عرضه امانت، امتیازبه فعلیت در آوردن هدف خود از خلقت را برایش عنایت نمود.
بعبارت دیگر عنایت زیبای الهی نسبت به انسان ، مضاف بر آموختن اسماء الهی محبت بر خو استه از عشق به زیبایی جمال و کمال خداوند قادر متعال است که انسان آگاه ، مسئول ،متعهد ِ متعبد، موحد، عادل وبی قرار را آنچنان به تکا پو انداخته تا در اندیشه تحقق تعهد ، ایمان ، عدالت، و سایراوامر الهی در زمین باشد و این امکان پذیر نبود مگر اینکه اراده همچون اراده الهی برایش عنایت گردد.
با توجه به قدرت وتوانایی گره خورده به میثاق قالو بلی: تحقق اوامر الهی ممکن نبود مگر به اراده بر خواسته از اراده الهی . پذیرش امانت الهی نبوده مگر اراده گره خورده به آموزش اسماء الهی ، در روشنایی درک اسماء الهی میثاق قالو بلی شکل میگیرد .
بادر نظر داشت عنایات الهی آدم امانت دار اراده الهی میگردد تا آئینه تمام نمای اراده ی او ومجری احکام الهی از توحید تا سایر واجبات الهی در زمین باشد. که اگر چنین شد نه تنها امین مردم است و حبیب خدا که اشرف انبیاء است وصی مرتضی و پدر فاطمه زهرا وچه زیبا همنشین فقرا میشود وشافع یوم الجزاء ومعرف علی ولی خداو سرالله.
فرمایش مرحوم آیت الله بهجت مبنی بر اینکه (انسان زندگی میکند که تثبیت جایگاه وموقعیت نموده وقیمت پیدا کند نه اینکه به هر قیمتی زندگی کند) میرساندکه انسان باید برای بدست آوردن قیمت وجایگاهی که داردزندگی را رقم بزند.
که اگر چنین کرد خدایی شده ومثل خدا عمل می کند.
براستی پذیرش امانت برای کسی که درک اسماء الهی نموده و توفیق خلیفۀ الهی را کسب کرده نه تنها مستعدو زیبنده است. که تمثیل کننده هم است. واگر چنانچه ممثل خوب باشد مصداق عملی فرمایش مرحومین استاد علی اللهوردی خانی و آقای بهجت رحمت الله علیه گردیده و میگردند.
اینجانب فکر میکنم ، انسان بادرک اسماء الهی و استعدادی که خداوند برایش عنایت نموده است عملاً ماموریت اجرای دستوارت الهی را در می یابد ودر اندیشه تمثیل اراده الهی می باشد ، زیرا چیزی که برایش قابل درک و فهم بود هما نا قدرت وتوانمندی خداوند تبارک وتعالی بوده است چیزیکه در جریان خلقت انسان و گفتمان ملائکه ها مشاهده نموده ومی نماید. . بناً این احتمال ممکن است که او در اندیشه کسب فیض از اراده الهی بوده باشد.
باتوجه به حکمت الهی و ظرافت نهفته در امانت عرضه شده می توان گفت مراد از امانت الهی هما نا اراده الهی میباشد. بعبارت دیگر پذیرش امانت عرضه شده است تا انسان رسالت بکار گیری اراده الهی را در راستای اجرای ماموریت خدایی در زمین در یافته و اجرایی نماید.
حکمت عرضه امانت الهی اگر به این معنی باشد که احتمالاً همین باشد از دو منظر قابل توجه است.
منظر اول :
اینکه خداوند انسانرا جانشین وخلیفه در زمین قرار داده ومیدهد صلاحیت واختیار را از لازمه آن میدا ند تا مصداق عملی احکام الهی در زمین باشد.
منظر دوم:
شایستگی قدرت وتوانمندی عملیاتی نمودن امانت را نیز برایش عطا می نماید. زیرا سپردن شی ویا هر چیز دیگر برای کسی که سپرده میشود ظرفیت می طلبد. خداوند تبارک وتعالی همانگونه که به نگهداری امانت الهی توجه دارد ، به شایستگی کسی که امانت را می پذیرد و نگهداری می کند توجه می کند.
خداوند با علم به اینکه آدم چه میخواهد اراده اش را بعنوان امانت عرضه میکند . آدم با عنایت عرضه الهی ذوق زده شده تقبل تحمل سختی و شرایط ناشی از امانت را میکند.
چیزیکه در زندگی روزانه انسانها هم بصورت بدیهی مطرح است و آن اینکه گرسنه را گفتند :دوتا دوتا چند میشود سریع گفت :چهار تا نان!به همین ترتیب سایر مطالب دیگر.
اگر برای مسافر داری بگویی خبری برایت دارم که اگر بگویم خیلی خیلی خوشحال میشوی او می گوید فلانی از مسافرت آمده است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
به هرصورت وقتی خداوند صحبت از امانت می کند آدم آنچه را میخواهد همان را در نظر داشته می پذیرد. آدم آنچه را نسبت بخداوند میداند وعاشق ومجذوب او شده است ودوست دارد اراده و قدرت اورا داشته باشد بناً همین که خداوند امانت را عرضه میکند آدم با محبت و عشق ناشی از شناخت و آگاهی از خداوند متعال ، تقبل امانت عرضه شده می نماید. تا با استفاده از آن قدرت خدادادی خویش را به نمایش بگذارد. و با نمایش او به همه چیز وهمه اعمال و آرزوها ی خود رنگ خدایی بدهد. مگر نه این است که هر کار وهر عمل ما که من جهتهِ فی سبیل الله وعندالله باشد مورد قبول او واقع میشود.
اگر چنین شد ما نه تنها امانت دار خوب هستیم که از همه امانات الهی استفاده بهینه نموده ومی نماییم.
تمامی آنچه بین انسان وخدا، انسان وانسان، انسان و آنچه درقلمرو انسان وسرنوشت انسانِ خدا گونه رقم زده شده است. با رعایت به امانت عرضه شده الهی زیبا و کامل میشود. زیرا ما منعکس کننده مصادیق امانت الهی در امانت داری می باشیم. کشف واستنباط رمزامانت بیان شده در کتا ب الهی بستگی به امانت داری ما از امانت الهی میباشد.
زیرا امانت عبارت است ازچیز یست اگر به مفهوم کلی آن توجه شود در برگیرنده چیزهای می باشدکه از طرف شخص ویا کسی برای شخص و یا کسی سپرده میشود.تا طرف تحویل گیرنده بدون هیچ دخل وتصرفی آنرا به کس ویاشخصی مذکور تحویل داده و بسپارد.
صرف نظر از جایگاه وعظمت انسان در نظام آفرینش مبنی بر اراده ی الهی، عنایت عرضه شده امانت الهی بعنوان بزرگترین امتیاز الهی برای گیرنده امانت ، اهمیت دارد زیرا انسان با پذیرش آن، کارهای خداگونه را به فعلیت می آورد.
با توجه به اراده الهی مبتنی بر خلیفه قراردادن آدم و مخالفت فرشته گان مبنی بر فساد و خونریزی آدم بخصوص مخالفت ابلیس وهکذا تعلیم اسماء الهی میتوان گفت:
آدم با عنایت الهی آموخت که در قلمرو ذات بی همتای خداوند تبارک وتعالی هیچ امری بدور از ثواب و حکمت عالی و متعالی نیست مضاف بر اینکه چیزی از او صادر نمیشو د. مگر ثواب ، بناً آدم به استقبال پذیرش امانت الهی میرود.
آدم درپذیرش امانت الهی به چیزی جز اراده الهی گره خورده به معرفت توام با محبت نسبت به خدا ی سبحان نمی اندیشد زیرا او میدانست که خداوند تبارک وتعالی چیزی جز ثواب و صلاح مخلوقاتش را نمی پسندد. آدم با نگاهی این چنینی امانت الهی را استقبال می نماید. زیرا با پذیرش امانت است که انسان ممثل اراده الهی در زمین میگردد.
عرضه امانت الهی از طرف خداوند تبارک وتعالی همان اندازه مهم بوده است که پذیرش آن توسط آدم انجام شد. آدم با علم و آگاهی که داشت میدانست که عرضه امانت از طرف خالق عالم هستی (خداوند) شایسته ترین عنایت ،برای بهترین مخلوق او(انسان) است. انسان در این پذیرش با علم و اختیاری که در جریان میثاق قا لو بلی کسب کرده بود عمل نموده است.
اینکه خداوند صحبت از ظلوماً جهولا می فر ماید به این معنی است که در میان انسانها هستند کسانی که در جریان حرکت بطرف کمال مطلوب ، به مطلوب حقیقی که خداوند میخواهد عمل نمیکنند.
آنها در نتیجه افراط و تفریط غرایز محروم از درک مطلوبی میشوند که امکان آن به عنوان مطلوب برای هر انسان ممکن است.
عدم توجه به مطلوب مورد نظر خداوند ، انسان را از عنایت او غافل نموده ومی نماید . چیزی که در بیان کلام الهی بعنوان (ظلوما جهولا) یاد شده ومیشود.
تنها کسانی توفیق رفتن در این جاده را پیدا کرده ومیکند که مومن هستند ، مومن یعنی همواره به یاد اوبودن و به یاد اورفتن واز او خواستن وبرای او خواستن در یک جمله رضای اورا طلب کردن است.
بعبارت دیگر لحظه ی نباید از او ویاد او غافل شد. رفتن با او یعنی بیاد او بودن است واین حقیقت ایست پایدار وجاودانه . تلاش، دقت ، تعهد،مسئولیت پذیری، عمل صالح ،عدل، ایمان، توحید وغیره مجموعه است که با اراده منبعث شده از اراده الهی ممکن میگردد.
اینجانب فکر می کنم امانتی عرضه شده ، چیزی است که قابلیت اجرایی کردن تمام قوه های فطری و ذاتی وغیره بواسطه او به تصویر کشیده شده وعملیاتی میگردد. و اگر چنانچه انسان تقبل آنرا ننموده بودی این احتمال ممکن بود که انسان همراه با مجموعه صفاتی که در ذات و فطرت آن بودیعه گذاشته شده است همواره با بهره مندی ازآنها در بهشتی می ماندند که مسکن گزیده بودند . رفتن آدم بطرف شجره ممنوعه ناشی از وسوسه های است که بااخیار مبتنی بر اراده شکل میگیرد. اراده ی که بر آیند آن چیزی جز حقیقت بیان ظلوماً جهولانمی باشد.
میزان پذیرفتن امانت الهی از طرف انسان مساوی به میزان استفاده از آن است که بواسطه آن میتواند طی طریق نموده و به کمال مطلوب برسد.
جناب آیت الله ناصر مکارم شیرازی بگونه ی موضوع توحید ، عقل ، اعضای بدن ،انجام واجباب و غیره را بیان نموده و استنباط می نماید که با استنباط اکثر مفسرین متفاوت است. آن بزرگوار می فرمایند:( پس مراد از امانت عبارت شد از ولایت الهی ومراد از عرضه داشتن این ولایت بر آسمانها وزمین و سایر موجودات ، مقایسه این ولایت با وضع آنهاست ومعنی آیه این است اگر ولایت را با وضع آسمانها وزمین مقایسه کنیم خواهیم دید که اینها تاب حمل آنرا ندارد و تنها انسان است که می تواند حامل آن باشد.)
با توجه به حقیقت اراده الهی مبنی بر خلقت آدم که با احسن التقویم رقم زده شده و به آگاهی رسیده ودر روشنایی آن باخدای خویش میثاق قالو بلی بسته است ، تا آنجا که به خلیفۀ الهی زمین منصوبش نموده است میتوان گفت پذیرش امانت او یک امرمتناسب به جایگاه او بوده است .
میزان آگاهی وعلم انسان به نسبت امانت عرضه شده الهی مساوی است به میزان خواستن اراده وقدرت الهی که در زمین برایش عنایت گردیده است .البته مشروط به انجام ماموریت الهی ، چیزی که اجرایی کردن آن متناسب است به محبت و عشق او نسبت بخدا .
واگر چنانچه به این سادگی ممکن می بود سایر مخلوقات از پذیرش آن ابا نمی ورزیدند.
واینکه تنها انسان میتواند بار این امانت بزرگ را متحمل شود به این معنی است که آدم از چگونگی اراده الهی مبنی بر خلقت خود واینکه او را بصورت احسن التقویم آراسته و بخود بالید ه است آگاهی دارد. آدم به نسبت آگاهی که خداوند برایش عنایت می نماید قالو بلی گفته و میگوید.
بناً طبیعی است که به میزان آگاهی خود نسبت به خدا ، از خدا قدرت خدایی میخواهد و خداوند هم بصورت امانت برایش عرضه میکند . پذیرش توام با عشق ومحبت خدا برای انسان این خواست را در وجود انسان مستمر میسازد که بطرف خدایی شدن حرکت کند. بیان زیبای (ظلوماً جهولا ) به نسبت خواست و اراده لایتناهی خالق نا محدود تو سط مخلوق محدود است .