بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده مهربان مراحل هفتگانة تفکر در وجود انسان اول – نفس تفکر: دوم – کاوش و جستجوگري: سوم – شناخت: چهارم – انتخاب: پنجم – مسئوليت پذيري: تقبل نخستين مرحلة مسئوليت پذیری پس از انتخاب، انسان را مأمور به استقامت و پايداري مينمايد و چه زيبا که […]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
مراحل هفتگانة تفکر در وجود انسان
اول – نفس تفکر:
دوم – کاوش و جستجوگري:
سوم – شناخت:
چهارم – انتخاب:
پنجم – مسئوليت پذيري:
تقبل نخستين مرحلة مسئوليت پذیری پس از انتخاب، انسان را مأمور به استقامت و پايداري مينمايد و چه زيبا که انسان در قلمرو وسيع اسلام نسبت به تمام موجودات بخصوص انسانها مسول قرار داده شده است عميقتر ازآن اينکه در رابطه با رفع مسئوليت و اداي آن التزام عملي پيدا ميکنند.
اهميت مسئوليت پذيري در بينش يک مسلمان نه تنها در حد اجراي يک وظيفه منحصر به زمان و مکان ميماند، بلکه بخاطر رسالتي که او خود انتخاب کرده و ميکند همواره با او و رسالتي او گره خورده است وبالاترکه دستورداشته و دارد تا استقامت داشته باشد.
استفاده و کاربرد واژه مسئوليت و پذیرش آن، فراتر از وظيفه، عمل ميکند زيرا اختياري و هميشگي است و در عين حال وسيع و اصلاحي است که علاوه بر بار خدماتي، بار ارزشي نيز دارد . مضافاً محدود به زمان و مکان نمي باشد. بالاتر که باور و ايمان قلبي را با خود دارد.
پذيرش مسئوليت برخواسته از انتخاب، انسان را جدي، مصمم، اميدوار، مراقب، حساس، مطمئن و آگاه ميسازد.
تداوم مسئوليت پذيري ناشي از انتخاب نه تنها براي ديگران که شخصاً براي خود انسان سازندگي، پيشرفت، تکامل و ترقي آور است. بعبارت ديگر به هر اندازهاي که انسان موفق به رفع مسئوليتهاي خود گردد به همان اندازه به کمال نزديکتر ميگردد.
به عبارت ديگر که بالاترين مرحلة مسئوليت پذيري و اداي تکليف انسان، نشان دهندة کامل شدن اوست و اين انسان کامل است که در راه رسيدن به «کمال مطلوب» قدم ميگذارد و طي طريق مينمايد.
به هر صورت مسئوليت پذیری نخستين مرحلة نفی «ماندن» و آغاز «رفتن» براي ساختن است. نشانة ايست از اراده و اختيار، رسالتي است بزرگ و الهي که بستگي به قصد و نيت شخص مسوليتپذير دارد.
بعبارت مختصر و مفيد، نمادي از برتري و تسلط وجود است بر موجود. در يک جمله ميتوان گفت: پذيرش مسئوليت، هر چند ماحصل انتخاب برخواسته از شناخت توام با جستجوگري است که در نفس تفکر نهفته است اما بدين معني نيست که انسان به آن بسنده کند زيرا که خود آغازي است از مرحلة ديگر.
به هر صورت تداوم تقبل مسئوليت بر خواسته از «انتخاب» انسان مسئول را ملزم به اجراي برنامههايي مينمايد که علاوه بر تحمل مشکلات ناشي از مسئوليت پذيري از زمينههاي موجود ايثار و گذشت در مسير تکامل استفاده مينمايد و چه بسا که بکارگيري از ايثار و گذشت فتح الباب ورود به کمال ميگردد.
ششم – کمال:
بالاترين مرحله موفقيت در رابطه با رفع مسئوليت و اداي تکليف انساني در مسير حرکت بطرف «رفتن» و «ساختن» خود نوع «کمال» است. بعبارت ديگر رفتن بطرف مطلوب حقيقي و ذاتي گره خورده به خواستههاي ناشي از تفکر انساني و رسيدن به آن که در جريان عمل به مسئوليت انساني شکل ميگيرد «کمال» است که همواره مطلوب انسان هاست.
از آنجائيکه رسيدن به «کمال مطلوب» بستگي به ميزان مسئوليت پذيري مبتني بر قصد و نيت انسان دارد بناً «جهت» در حرکت بطرف کمال است که همواره طالبين و روندگان خود را در راستاي رسيدن به آن «کمال مطلوب» ارزش داده و هدايت مينمايد و بالاترکه تا بينهايت لايتناهي رهبري مينمايد.
با ورود به مرحلة کمال هر چند وادي و فضاي آن وسيعتر و عميقتر از وادي مسئوليت ميباشد اما حرکت در آن مستلزم رعايت همه جانبه و توجه به ظرافتهاي ويژه ميباشد زيرا آثار و علايم آن علاوه بر اينکه بصورت نمادين در خارج از وجود انسانها منعکس ميگردد مستلزم خودسازي و تزکيه دروني نيز ميباشد در غير آن به هيچ وجهه بستر مرحلة بعدي که عشق باشد شکل نمي گيرد.
در يک جمله ميتوان گفت به هر اندازهاي که انسان مسئول«کمال» را بطرف مطلوب حقيقي خود طي کند به همان اندازه به شگفتيهاي مادي و معنوي تفکر خويش پي ميبرد و علاوتاً به کشف ابعاد معنوي تفکر در وجود خود دست يافته و موفق ميگردد. طبيعيترين حاصل حرکت در جادة «کمال مطلوب» آغاز مرحلة جديد است بنام عشق که انسان را متحول ساخته و با تلاش توام با رياضت و سازندگي رابطه بر قرار مينمايد. اين جانب باور دارم که اعتکاف انسان مومن ومسلمان در محراب عبادت آنهم در شرايط خاص عملأ رياضت فکري است. رياضت متناسب به عبادت وخداشناسي که عشق رادر پي داشته و به نمايش ميگذارد.
هفتم – عشق:
در اين مرحله است که انسان به عمق و توانمنديهاي موجود در تفکر خود باور پيدا نموده و معتقد ميشود که خداوند چه زيبا هديه و نعمتي را به او عنايت نموده است.
«باور» در اين مرحله نيز تابع همان تفکر است. تفکري که انسان را متناسب به ميزان اعتقادش تربيت و رهبري مينمايد.
عشق برخواسته از طي مراحل ششگانة تفکر، انسان را وارد مرحلة جديد ميکند به اين عبارت که انسان متکامل با درک «کمال مطلوب» آشناي حقيقي خود را در يافته و به او عشق ميورزد. تناسب عشق به او در اين مرحله بستگي به ميزان رابطهاي دارد که بر قرار ميکند. برقراري ارتباط حاصله از مراحل فوق الذکر نيز شرائطي دارد که بستگي به درجه قابليت و آگاهي او نسبت به عشق دارد.
ذکر يک مطلب را قابل تذکر ميدانم و آن اينکه فاصله في مابين عاشق و معشوق، عابد و معبود، خالق و مخلوق و چگونگي تفکر موجود در وجود انسان نشان دهندة زمان و زمينهها ايست که زمان بر است و در عين حال فاصلهها را در نور ديده و نيازمند به زمان آنچناني و مکان خاص نمي باشد بلکه با ميکانيزم خاص و منحصر به قدرت تفکر است که براي انسان ارزاني و عنايت شده است طوريکه عاشق را به معشوق، خالق را به مخلوق، عابد را به معبود وصل نموده و رابطه بر قرار ميکند.
وصلي به زيبائي «عشق» و عشقي متناسب به تفکر انسان.
قابل ذكر است كه رابطه في مابين مراحل هفت گانه در وجود انسان، از نفس تفكر گرفته تا عشق، ميكانيزم فوق العاده پيچيده و در عين حال شفاف و روشن خودش را دارد كه اندكي تفكر ميخواهد. و چه بسا افراديکه مراحل هفتگانه فوق الذکر را با تفکر متناسب به بزرگواري و عظمت که خداوند به او عنايت نموده است سپري نموده و به مفهوم واقعي خود (انسان) و جايگاهي که بايد داشته باشد رسيده وميرسند. براستي که انسان مسجود فرشتگان و خليفه خداوند است در زمين.
ادامه دارد …..
سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر
نویسنده : محمد رحیم افضلی
-
ټیګونه:
- انسان به عمق و توانمنديهاي موجود در تفکر خود باور پيدا نموده و معتقد ميشود که خداوند چه زيبا هديه و نعمتي را به او عنايت نموده است
- بالاترين مرحله موفقيت در رابطه با رفع مسئوليت و اداي تکليف انساني در مسير حرکت بطرف «رفتن» و «ساختن» خود نوع «کمال» است
- سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکر نویسنده : محمد رحیم افضلی
- سقوط مبانی تربیت از قلمرو تفکرنویسنده : محمد رحیم افضلی
- مراحل هفتگانة تفکر در وجود انسان